Faculty Profile

نقی شعبانیان
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/08/24

نقی شعبانیان

دانشکده منابع طبیعی / گروه جنگلداری

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. ارزیابی طرح جنگلکاری مشارکتی اقتصادی استان کردستان
    1402
    با وجود کاهش قابل ملاحظه مساحت جنگل‌های استان کردستان در سال‌های اخیر، سرانه جنگل در این استان بیشتر از سرانه کل کشور است. با این حال به دلیل عدم توزیع یکنواخت پوشش درختی، برخی مناطق به شدت فقیر از جنگل است. جنگلکاری با گونه‌های بومی و مشارکت مردم محلی در طرحهای جنگلکاری یکی از روش‌های افزایش پوشش درختی است که با اهداف گوناگون تهیه و اجرا شده است. طرح جنگلکاری اقتصادی مشارکتی در چند منطقه در استان کردستان اجرا شده است. این مطالعه با هدف ارزیابی ویژگیهای کمی و کیفی نهال‌ها، درصد زنده‌مانی و موفقیت دو طرح جنگلکاری توارملا (650 هکتار) در سنندج و پارک جنگلی محدوده سد گاوشان کامیاران (545 هکتار) به ترتیب در پنج و سه سال پس از اجرا انجام شد. برای این منظور، با درصد آماربرداری حداقل 10 درصدی، مشخصه‌های زیستی نهالهای مستقر شده شامل قطر یقه، ارتفاع، قطر تاج و شادابی و سلامت نهال‌ها با استفاده از روش ترانسکت آماربرداری شد. علاوه بر تحلیل توصیفی ویژگی‌های نهال‌ها، اثر عوامل فیزیوگرافی بر آنها نیز تجزیه و تحلیل شد. نتایج تجزیه کلاستر و آزمایش فاکتوریل نشان داد که در منطقه توارملا با اکثریت درختان بادام (6/89%)، بنه و سایر گونه‌ها، نهالهای مستقر در جهتهای شمال غربی، شیبهای 30-20 درصد و ارتفاع 2300-2200 متر از سطح دریا عملکرد و شادابی بهتری نسب به سایر نهال‌ها داشتند. در این منطقه 8/66 درصد از حدود 11 هزار چاله آماربرداری شده دارای نهال بود. میانگین قطر، ارتفاع و میانگین قطر تاج نهال‌های توار ملا به ترتیب 2/8 میلیمتر، 7/53 سانتیمتر و 3/39 سانتیمتر اندازه‌گیری شد. بر اساس نتایج، در طرح سد گاوشان نیز با حضور درختان بادام (5/58%)، بنه (3/23%) و سایر گونه‌ها، نهالهای مستقر در جهتهای شرقی، شیبهای 30-20 درصد و ارتفاع 1800-1700 متر سطح دریا مشخصه‌های زیستی و شادابی بهتری داشتند. در این منطقه 1/67 درصد از حدود 64/4 هزار چاله آماربرداری شده دارای نهال بود. میانگین قطر، ارتفاع و میانگین قطر تاج نهال‌های سد گاوشان به ترتیب 8/6 میلیمتر، 37 سانتیمتر و 4/23 سانتیمتر اندازه‌گیری شد. مشاهدات بیانگر این است که در هر دو منطقه چرای دام، خشکیدگی، آفت و آتشسوزی از تهدیدهای مهم نهال‌ها بود. با توجه به یافته‌ها، موفقیت این پروژه‌ها از نظر درصد استقرار تاکنون مناسب بوده است اما مراقبت و نگهداری و آبیاری نهال‌ها در فصل خشک ضروری است. تنوع گونه‌های کاشته شده در این پروژه‌ها قابل قبول نیست و با توجه به غالبیت یک گونه، برخی اهداف طرح از جمله توسعه اکوتوریسم به خوبی محقق نمی‌شود. پیشنهاد می‌شود ارزیابی اجتماعی طرح از دیدگاه جوامع محلی نیز انجام شود. همچنین لازم است پروژه های جنگل کاری در چارچوب طرح های توسعه و مدیریت جامع اراضی به جای طرح های کاملاً مجزا انجام شود.
  2. اثر جنگل کاری بر تنوع گونه های گیاهی در پارک جنگلی سیمره شهرستان چرداول
    1402
    جنگلکاری نه تنها به‌عنوان یکی از روش‌های بازسازی اراضی تخریب شده می‌باشد، بلکه یک اقدام برای حفاظت از خاک، آب، مبارزه با بیابان‌زایی، تهیه چوب و افزایش ذخیره کربن و نیتروژن شناخته شده است. به منظور انجام این پژوهش دو منطقه جنگلکاری شده با گونه‌های پهن‌برگ (اکالیپتوس) و سوزنی‌برگ (کاج تهران) در پارک جنگلی سیمره شهرستان چرداول و یک توده طبیعی به عنوان شاهد در مجاورت پارک جنگلی انتخاب شدند. در هر منطقه، 20 قطعه نمونه مربعی شکل 400 مترمربعی براساس روش ترانسکت به عنوان قطعات نمونه اصلی انتخاب شد. در داخل هر قطعه نمونه، یک میکروپلات 5/1 × 5/1 مترمربعی به منظور تعیین نوع گونه‌های علفی و درصد پوشش آنها مشخص شد. به منظور بررسی شاخص‌های تنوع زیستی از شاخص‌های تنوع شانون-وینر، سیمپسون، منهینیک، مارگالف، اسمیت-ویلسون و جاکارد استفاده شد. نتایج نشان داد که تعداد 133 گونه علفی متعلق به 33 خانواده در مناطق مورد مطالعه مشاهده شد. در توده طبیعی بلوط تعداد 73 گونه، در توده اکالیپتوس تعداد 46 گونه و در توده کاج تهران تعداد 40 گونه مشاهده شد. نتایج شاخص‌های تنوع زیستی نشان داد که اختلاف معنی‌داری بین میانگین همه شاخص‌های تنوع و غنا در توده‌های جنگلکاری شده با توده طبیعی بلوط وجود دارد. بیشترین و کمترین میانگین شاخص‌های تنوع و غنا به-ترتیب در توده‌های طبیعی و توده سوزنی‌برگ مشاهده شد. نتایج شاخص یکنواختی اسمیت-ویلسون نشان داد که اختلاف معنی‌داری بین توده‌های جنگلکاری و توده طبیعی بلوط وجود ندارد. بنابراین می‌توان بیان کرد که گونه‌های پهن‌برگ نسبت به گونه‌های سوزنی‌برگ در افزایش تنوع گونه‌های گیاهی مناسب‌تر هستند و به منظور احیاء تنوع زیستی پوشش گیاهی یک منطقه، اولویت جنگلکاری با گونه‌های پهن‌برگ می‌باشد.
  3. تاثیر آتش سوزی بر صفات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی برگ بلوط های زاگرس شمالی
    1400
    جنگل های زاگرس شمالی از نظر اکولوژیکی و اقتصادی و اجتماعی نقش بسیار مهمی در منطقه ایفا می کنند. آتش سوزی به عنوان یکی از واقعیت های انکارناپذیر در جنگل های زاگرس تاثیر بسزایی در عملکرد و پویایی این اکوسیستم باارزش دارد. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر آتش سوزی به عنوان یک عامل استرس زا بر روی صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیکی برگ های سه گونه بلوط ایرانی، ویول و مازودار است. برای انجام این تحقیق یک توده آتش سوزی شده و یک توده شاهد در جنگل های کانی ناو واقع در هشت کیلومتری شرق بانه به عنوان منطقه مطالعاتی انتخاب شد. در هر توده از هرگونه 10 درخت با صفات مورفولوژیکی تقریباً مشابه انتخاب و از آن ها به صورت تصادفی تعداد 100 برگ برداشت و به آزمایشگاه جنگل گروه جنگلداری منتقل شدند. برخی صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی برگ از قبیل طول برگ، عرض برگ، سطح برگ، سطح ویژه برگ، ضخامت برگ، ضریب گردی برگ، درصد رطوبت برگ، وزن خشک برگ، رنگ دانه های برگ، اسیدآمینه پرولین، مقدار فسفر و نیتروژن برگ و آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز برگ مورد بررسی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده پس از بررسی نرمال بودن آن ها در قالب یک آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملاً تصادفی تجزیه واریانس شدند. میانگین های به دست آمده با توجه به همگنی واریانس ها به وسیله آزمون چند دامنه دانکن با همدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان داد که در غالب صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی موردمطالعه در هر سه گونه بلوط تحت تاثیر آتش سوزی تغییرات معنی داری ایجاد شد. تحت تاثیر آتش سوزی برخی صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی برگ سه گونه بلوط مورد مطالعه از قبیل طول برگ، عرض برگ، سطح برگ، سطح ویژه برگ، مقدار رنگ دانه های برگ، فسفر و نیتروژن برگ و رطوبت برگ تفاوت معنی دار را نشان دادند درحالی که برخی صفات دیگر از قبیل ضخامت برگ، مقدار اسیدآمینه پرولین، فعالیت آنزیم های پراکسیداز و کاتالاز افزایش معنی داری را نشان دادند. تغییرات صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی برگ سه گونه بلوط مورد مطالعه تحت تاثیر آتش سوزی یکسان نبوده بلکه این تغییرات نسبت به حالت شاهد در گونه بلوط ایرانی کمتر و در گونه ویول بیشتر است. بر اساس این نتیجه می توان گفت که گونه بلوط ایرانی نسبت به دو گونه دیگر در مقابل استرس آتش سوزی مقاوم تر است و از این لحاظ گونه ویول از حساسیت بیشتری برخوردار است.
  4. نقش گونه های جنگلکاری شده در جنگلداری شهری سنندج در کاهش ریزگردها
    1400
    در سال های اخیر وقوع پدیده ریزگرد در مناطق زیادی از ایران خصوصاً مناطق غربی و شمال غربی و مرکز کشور افزایش یافته که استان کردستان نیز جزء یکی از این مناطق بوده است. در این تحقیق اثرات ریزگرد بر روی برخی از گونه های مورد استفاده در جنگلکاری های استان کردستان از قبیل بلوط ایرانی (Quercus brantii)، آقاقیا (Robinia pseudoacacia)، زبانگنجشک (Fraxinus excelsior)، کاج تهران (Pinus eldarica)، سرو نقره ای (Cupressus arizonoca) و سرو خمره ای ( Biota orientalis) مورد بررسی قرار گرفت. از هر گونه تعداد 40 اصله نهال دو ساله تقریباً همسان برای این تحقیق انتخاب شدند. نهال ها به دو دسته ی شاهد و ریزگرد تقسیم شدند (20 اصله شاهد و 20 اصله تیمار ریزگرد). برای اعمال ریزگرد و بررسی اثرات آن روی گونه های از سیستم شبیه ساز گرد و غبار به روش Hirano و همکاران استفاده شد. غبار دهی روی گونه ها هر هفته یک بار به مدت 2 ماه انجام شد. پس از پایان غباردهی، به منظور بررسی فراساختار برگ، از برگ گونه های مورد مطالعه، نمونه تهیه و توسط میکروسکوپ الکترونی (SEM) مورد مطالعه قرار گرفت. میزان جذب ریزگرد توسط برگ گونه های مختلف و همچنین میزان کلروفیل، پرولین، نیتروژن، کربن، فسفر، قندهای محلول، مقدار و فعالیت آنزیم پراکسیداز در هر دو تیمار شاهد و ریزگرد مورد بررسی قرار گرفت. داده-های حاصل پس از بررسی نرمال بودن در قالب یک آزمایش فاکتوریل با دو عامل گونه در شش سطح (بلوط ایرانی، زبان گنجشک، آقاقیا، سرو نقره ای، سرو خمره ای و کاج) و ریزگرد در دو سطح (شاهد و ریزگرد) با استفاده از نرم افزارSPSS تجزیه واریانس و میانگین های بدست آمده با استفاده از آزمون های مقایسه میانگین ها با همدیگر مقایسه شدند. نتایج تصاویر الکترونی بیانگر تفاوت در ساختار برگ هر شش گونه و ارتباط مستقیم ساختار مورفولوژیکی و آناتومیکی با میزان ریزگرد جذب شده توسط برگ گونههای مختلف بود. بطوریکه سرو نقره ای به دلیل پوشش مومی نامنظم سطح فلسهای برگ، بالاترین میزان جذب (8/88 میلیگرم در گرم وزن تر برگ) و کاج تهران به دلیل عدم وجود کرک و پوشش مومی نازک و معمولی کمترین میزان جذب (5/34 میلیگرم در گرم وزن تر برگ) را نشان دادند. همچنین نتایج بررسی خصوصیات بیوشیمیایی گونه های مورد مطالعه تحت تاثیر ریزگرد نشان دهنده کاهش میزان کلروفیل (a, b, a+b, a/b)، کربن، نیتروژن، فسفر و افزایش پرولین، میزان و فعالیت آنزیم پراکسیداز بود. میزان قندهای محلول در گونه های بلوط و سرو نقره ای کاهش و درگونه های دیگر تحت تاثیر ریزگرد افزایش یافت.
  5. تاثیر نوع و ابعاد گلدان بر رشد و توسعه اندام های هوایی و زیرزمینی نهالهای بنه (Desf. Pistacia atlantica)
    1400
    جنگل های بنه (Pistacia atlantica) در بیشتر اقلیم های خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوب کشور به صورت های مختلف پراکنش دارد که متاسفانه زادآوری و استقرار این گونه در اکثر مناطق دچار مشکل شده است. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر نوع و ابعاد گلدان بر رشد و توسعه اندام های هوایی و زیرزمینی نهال های بنه (Desf. Pistacia atlantica) بود. منطقه مورد برررسی در ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی گریزه به مساحت 56 هکتار در 1 کیلومتری شهرستان سنندج قرار دارد. در آبان ماه بذر مناسب پسته وحشی با قوه-نامیه مناسب از جنگل های استان کردستان تهیه شد. سپس، 6 نوع گلدان نایلونی مشکی (یک لیتری پهن – یک لیتری باریک و بلند – دو لیتری پهن – دو لیتری باریک و بلند - چهار لیتری پهن و چهار لیتری باریک و بلند) و 6 نوع گلدان پلاستیکی ( یک لیتری پهن – یک لیتری باریک و بلند – دو لیتری پهن - دو لیتری باریک و بلند -چهار لیتری پهن و چهار لیتری باریک و بلند) و یک نوع گلدان حجره ای جمعا 13 نوع گلدان تهیه شد. پس از تقریبا دو سال از هر تیمار 5 نهال به صورت تصادفی انتخاب و برخی صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال ها در آزمایشگاه اندازه گیری شدند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که نهالهای مربوط به گلدانهای باریک به طور معنی داری از ارتفاع بیشتری نسبت به گلدانهای پهن تر برخوردار بودند در حالی که از نظر قطر یقه نهالهای پهن تر وضعیت نسبتا بهتری داشتند. از نظر ارتفاع و قطر یقه نهالهای گلدانهای دو لیتری بیشتر از نهالهای گلدانهای یک لیتری بود ولی بین گلدانهای دو و چهار لیتری تفاوت معنی داری از لحاظ قطر یقه و ارتفاع نهالها مشاهده نشد. نهالها در گلدانهای باریکتر از طول ریشه بیشتری نسبت به گلدانهای پهن تر برخوردار بودند. در کل بین گلدانهای پلاستیکی و نایلونی از نظر عمده صفات مورفولوژیکی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. از نظر صفات فیزیولوژیکی، گلدان های پهن تر وضعیت بهتری نسبت به گلدانهای باریکتر داشتند به طوری که نشانه هایی از استرس در گلدانهای باریکتر مشاهده می شود. از نظر صفات فیزیولوژیکی بین گلدانهای پلاستیکی و نایلونی و همچنین بین گلدانهای دو لیتری و چهار لیتری تفاوت معنی داری مشاهده نشد
  6. تاثیر ریزگرد بر تبادلات گازی و ساختار مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی گونه های پهن برگ در نهالستان استان کرمانشاه
    1400
    هدف از پژوهش حاضر بررسی میزان انباشت ریزگرد بر روی برگ سه گونه پهن برگ (زبان گنجشک، بلوط ایرانی و اقاقیا) مورد استفاده در جنگلکاری های استان کرمانشاه و همچنین بررسی تبادلات گازی و چگونگی پاسخ فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی آن ها به ریزگرد به عنوان یک عامل استرس زا بوده است. از هر گونه 40 اصله نهال چهار ساله تهیه شد (20 اصله به عوان تیمار و 20 اصله به عنوان شاهد). نهال های تیمار در طول تابستان هر 15 روز یک بار و در کل 6 بار با ریزگرد تیمار شدند. تیمار ریزگرد با تزریق ریزگرد ها به درون محفظه ای به ابعاد 2×3×3 با استفاده از پمپ فشار صورت گرفت. مقدار انباشت ریزگرد بر روی برگ ها، برخی صفات مورفولوژیکی برگ از قبیل طول، عرض، محیط، سطح برگ و سطح ویژه برگ و برخی صفات فیزیولوژیکی برگ از قبیل مقدار رنگدانه های برگ، اسید آمینه پرولین و همچنین تبادلات گازی برگ از قبیل سطح فتوسنتز، هدایت روزنه ای، تعرق و تنفس اندازه گیری شدند. داده های جمع آوری شده پس از بررسی نرمال بودن آن ها در قالب یک آزمایش فاکتوریل با دو عامل گونه در سه سطح (بلوط ایرانی، زبان گنجشک و اقاقیا) و ریزگرد در دو سطح (شاهد و ریزگرد) با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه واریانس شدند و در صورت تاثیر معنی دار عامل های مورد بررسی بر روی صفات مورد مطالعه، میانگین های بدست آمده با استفاده از آزمون های مقایسه میانگین ها با همدیگر مقایسه شدند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تاثیر دو عامل گونه و ریزگرد و همچنین اثر متقابل آن ها بر روی اکثر صفات مورد بررسی از قبیل میزان انباشت ریزگرد بر روی برگ ها، صفات مورفولوژی برگ ها، صفات فیزیولوژی برگ ها و تبادلات گازی برگ ها در سطح 99 یا 95 درصد معنی دار بوده است. نتایج مقایسه میانگین ها نشان می دهد که بیشترین میزان انباشت ریزگرد بر روی برگ های بلوط ایرانی (5/83 میلی گرم ریزگرد به ازای هر گرم وزن تر برگ) و کمترین میزان انباشت بر روی برگ های گونه زبان گنجشک (3/43 میلی گرم به ازای هر گرم وزن تر برگ) با تفاوت معنی داری در سطح 5 درصد اتفاق افتاد و گونه اقاقیا (3/55 میلی گرم به ازای هر گرم برگ تر) از این نظر با تفاوت معنی داری بین دو گونه دیگر قرار گرفت. مقایسه میانگین های برخی از صفات مورفولوژی برگ (طول برگ، عرض برگ، سطح برگ، ضخامت برگ، ضریب گردی برگ، محیط برگ و سطح ویژه برگ) و صفات فیزیولوژی برگ (رنگدانه ها، اسید آمینه پرولین، آنزیم های پراکسیداز و کاتالاز، قندهای محلول و کربن) و همچنین تبادلات گازی (سطح فتوسنتز و تنفس و هدایت روزنه ای) گونه های مورد مطالعه نشان می دهد که بین گونه های مورد مطالعه تفاوت معنی داری مشاهده می شود و همچنین تحت تاثیر ریزگرد تغییر قابل توجه ای در آن ها ایجاد شده است. از نظر پاسخ به ریزگرد، نتایج کلی نشان می دهد که در خصوص اکثر صفات مورفولوژی، فیزیولوژی و تبادلات گازی مورد بررسی، بیشترین تغییر در گونه زبان گنجشک و کمترین تغییر در گونه بلوط ایرانی تحت تاثیر ریزگرد به عنوان یک عامل استرس زا مشاهده شده است.
  7. تاثیر موخور (loranthus europaeus Jacq.) بر روی صفات زیستی بلوط های زاگرس شمالی(مطالعه موردی : جنگل های مریوان)
    1399
    سه گونه بلوط برودار، مازودار و ویول از گونه های اصلی جنگل های زاگرس شمالی می باشند که در جنگلهای آذربایجان غربی، کردستان و بخشی از جنگل های استان کرمانشاه پراکنده هستند. متاسفانه طی سالیان اخیر جمعیت بلوط های زاگرس تحت تاثیر عوامل متعددی از جمله عملکرد گیاه نیمه انگل موخور(loranthus europaeus Jacq.) به شدت رو به کاهش و درمعرض نابودی می باشند. موخور با استقرار بر روی گیاه میزبان و جذب آب و املاح معدنی مورد نیاز گیاه، زمینه زوال و خشکیدگی آنها را فراهم و در نهایت باعث مرگ میزبان می شود. این تحقیق با هدف بررسی اثر موخور برروی صفات زیستی سه گونه بلوط(برودار، مازودار و ویول) در یازده کیلومتری جنوب غرب شهرستان مریوان و در منطقه ای به وسعت 15 هکتار، مشهور به سربان کانی میران انجام گرفت. بدین منظور از هر سه گونه مورد نظر 10 پایه سالم و 10 پایه آلوده به لورانتوس با وضعیت ساختاری مشابه و در شرایط فیزیوگرافی تقریبا یکسان انتخاب شدند و نمونه های برگ و شاخه سالم و آلوده و همچنین نمونه های برگ لورانتوس برداشت و جهت انجام آزمایشات بعدی به آزمایشگاه گروه جنگلداری دانشگاه کردستان انتقال داده شدند. تجزیه و تحلیل داده ها پس از بررسی نرمال بودن آنها، در قالب یک آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا" تصادفی با عامل گونه در سه سطح(برودار،مازودار و ویول) و عامل آلودگی در دو سطح سالم و آلوده با 4تکرار تجزیه واریانس شد که پس از بررسی همگنی واریانس ها میانگین های بدست آمده با همدیگر در صورت همگنی واریانس ها از آزمون دانکن و در صورت ناهمگنی از آزمون دانت استفاده شد. نتایج نشان داد که در هر سه گونه میزان نیتروژن و فسفر در شاخه های آلوده به موخور کاهش معنی داری را نشان داده است در حالی که اختلاف معنی داری بین نیتروژن و فسفر شاخه های سالم و برگ گیاه موخور مشاهده نگردید. همچنین در هر سه گونه بیشترین تجمع پرولین در نمونه های آلوده به موخور مشاهده گردید در حالی که به غیر از گونه ویول در دو گونه دیگر بلوط، اختلاف معنی داری بین پرولین نمونه های سالم و برگ موخور مشاهده نشد. در هر سه گونه، مقدار و نیز میزان فعالیت آنزیم پراکسیداز در نمونه های های آلوده بیشتر از نمونه های سالم مشاهده گردید. میزان کلروفیل کل هم درنمونه های آلوده به موخور در هر سه گونه کاهش یافته و غیر از گونه مازودار در دو گونه دیگر بین نمونه های سالم و خود گیاه موخور اختلاف معنی داری مشاهده نشد. میزان رطوبت برگ نیز در هر سه گونه در برگ های موخور بیشتر از نمونه های سالم و آلوده به نظر رسید، سطح برگ، سطح ویژه و محیط برگ در هر سه گونه در نمونه های آلوده به موخور کاهش ولی طول ویژه شاخه افزایش قابل توجه ای را نشان داد.. ضریب گردی برگ نیز در هر سه گونه بین نمونه های سالم و آلوده اختلاف معنی داری را نشان نداد.
  8. تاثیر متغیرهای محیطی بر تنوع زیستی و عملکردی پوشش علفی در جنگل های کمتر دستخورده و گلاجارهای زاگرس شمالی
    1398
    جنگل های زاگرس به جهت وسعت زیادشان از اهمیت خاصی برخوردارند. جمع آوری اطلاعات مفید در زمینه های تنوع زیستی می تواند در مدیریت و بازسازی این جنگل ها مهم باشد، چرا که هرچه تنوع در اکوسیستمی بالاتر باشد شانس بقا و پایداری آن بوم سازگان بالاتر خواهد بود. هدف از انجام این پژوهش تاثیر عوامل محیطی مختلف و خاک بر تنوع زیستی و عملکردی گونه های گیاهی زاگرس شمالی در شهرستان بانه می باشد. جهت انجام این مطالعه 32 قطعه نمونه از مناطق کمتر دستخورده شهرستان بانه و 30 قطعه نمونه از مناطق گلازنی شده آرمرده در اندازه های 300 مترمربعی با استفاده از روش «سطح حداقل» برداشت شد و تمام گونه ها و پوشش گیاهی آن برداشت و مورد بررسی قرار گرفت. ویژگی های عملکردی مورد بررسی شامل وزن خشک برگ، سطح ویژه برگ، فرم زیستی، کورولوژی، ارتفاع کل گیاه و سیستم ریشه ای بود و خاک منطقه نیز از مرکز و چهار گوشه قطعات نمونه در عمق 0-10 سانتی متر برداشت و خصوصیات شیمیایی و فیزیکی در آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که دو گروه قبرستان و گلاجار بر اساس ترکیب گونه ای به خوبی از همدیگر تفکیک شدند ولی همگنی پوشش گیاهی در گلاجارها به طور معنی داری بیشتر بود. همچنین در مقایسه ترکیب گیاهی دو رویشگاه، اختلاف دو رویشگاه معنی دار بود. به علاوه در آنالیز انتخاب روبه جلو، چهار متغیر محیطی پتاسیم، درصد شن، درصد بیرون زدگی خاک و جهت جغرافیایی انتخاب شدند. ارزیابی تاثیر متغییرهای محیطی و خاک بر شاخص تنوع گونه ای و تنوع عملکردی با آنالیز گرادیان مستقیم (RDA) انجام شد که نتایج نشان داد که یکنواختی عملکردی با شاخص برآورد یکنواختی تفاوت فاحشی دارد. همچنین حضور دام در جنگل دستخورده (گلاجار ها) می تواند باعث کاهش پتاسیم خاک و درصد شن و همچنین افزایش میزان بیرون زدگی خاک شود و همه ی این عوامل باعث کاهش پوشش گیاهی در گلاجار ها نسبت به قبرستان ها خواهد شد و به تبع آن تنوع زیستی و عملکردی کاهش خواهد یافت. از دیگر نتایج رسته بندی متمایز بودن گلاجار و قبرستان به عنوان دو گروه مجزا بود. اما نتایج آزمون T-test بجز در واگرایی عملکردی در دیگر شاخص های زیستی و عملکردی تفاوت معنی داری نشان نداد.
  9. مقایسه صفات فیزیولوژیک سرو نقره ای ( Cupressus arizonica Greene.) وکاج تهران (Pinus eldarica Medw.) تحت تنش سرمایی
    1398
    یکی از عوامل محدود کننده در گسترش جنگل ها و توسعه جنگلکاری ها، استرس سرما می باشد که بر ویژگی های فیزیولوژی و مورفولوژی گیاهان تاثیر می گذارد. گونه های چوبی و به طور کلی گیاهان با تغییر در ساختار فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی خود در مقابل استرس سرما مقاومت می کنند. امروزه عملیات جنگلکاری به ویژه با سوزنی برگان به دلیل همیشه سبز بودن و همچنین مقاومت بیشتر آنها به سرما و نوسانات دمایی، در مناطق مختلف کشور بسیار توسعه یافته است. از جمله این گونه ها می توان به کاج تهران (Pinus eldarica) و سرو نقره ای (Cupressus arizonica) اشاره کرد که بطورگسترده ای در جنگلکاری ها و فضاهای سبز شهری در مناطق مختلف کشور استفاده می شوند. بنابراین درک میزان دامنه تحمل این دو گونه و پاسخ های فیزیولوژیک و مورفولوژیکی آنها به تنش سرمایی، همچنین مقایسه آنها با یکدیگر نقش مهمی در برنامه ریزی ها برای استفاده از آن ها درجنگلکاری ها و اجتناب از خسارت سرما در این دو گونه درختی دارد. به منظور مقایسه روند پاسخ فیزیولوژیکی این دو گونه به استرس سرما و به تبع آن مقایسه کلی تحمل آنها در مقابل سرما، نهال های دو ساله آنها در شرایط آزمایشگاهی در معرض سرماهای مختلف قرار گرفتند و همچنین در شرایط خارج از آزمایشگاه در فصول مختلف سال نیز چگونگی تغییر برخی صفات فیزیولوژیکی این دو گونه از قبیل میزان کربوهیدرات، مقدار رنگدانه کلروفیل، میزان اسید آمینه پرولین، فسفر، نیتروژن و آنزیم پراکسیداز با همدیگر مقایسه شدند. داده های اندازه گیری شده پس از بررسی نرمال بودن آنها در قالب یک آزمایش کاملا تصادفی با 8 تیمار (چهار تیمار 5+، 0، 5- درجه سانتی گراد و شاهد برای هر گونه) و 4 تکرار 5 تایی (20 نهال برای هر تیمار و در کل 100 نهال برای هر گونه) تجزیه واریانس شدند. میانگین های بدست آمده پس از تایید همگنی واریانس ها، از طریق آزمون چند دامنه دانکن با همدیگر مقایسه شدند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که تحت تنش سرما روند تغییر صفات فیزیولوژیکی اندازه گیری شده در این دو گونه به طور قابل توجه ای متفاوت است. مقدار رنگدانه های کلروفیل، کربوهیدرات، محتوی نیتروژن و فسفر در برگ های هر دو گونه تحت تنش سرما کاهش معنی داری را نشان دادند با این تفاوت که این کاهش بویژه در شروع استرس سرما در گونه کاج تهران از شدت بیشتری برخوردار بوده است. اسید آمینه پرولین و مقدار آنزیم پراکسیداز در هر دو گونه تحت تاثیر تنش سرما افزایش قابل توجه ای را نشان داده است بطوری که این روند افزایشی در دو گونه متفاوت بوده است. در کل با مقایسه روند تغیرات صفات فیزیولوژیکی این دو گونه تحت تنش سرما می توان برآورد کرد که گونه سرو نقره ای نسبت به گونه کاج تهران در مقابل سرما مقاومتر می باشد.
  10. اثر سوپر جاذب و دور آبیاری بر رشد نهال های اکالیپتوس (Eucalyptus camaldulensis Dehnh.)
    1397
    عدم دسترسی کافی به آب در مناطق خشک و نیمه خشک، افزایش کارآیی مصرف آب را به عنوان یکی از محورهای اصلی کشاورزی پایدار در این مناطق مطرح کرده است. یکی از روش های افزایش کارایی مصرف آب گیاهان، استفاده از پلیمر سوپر جاذب است. به منظور بررسی اثر سوپر جاذب و دور آبیاری بر رشد نهال های اکالیپتوس(Eucalyptus camaldulensis Dehnh.)، آزمایشی طی سال 1395 و 1396 به صورت فاکتوریل بر مبنای طرح بلوک کامل تصادفی در 20 تکرار در شهرستان پلدختر انجام گرفت. در این آزمایش سوپر جاذب با 4 سطح (شاهد – 30 گرم – 60 گرم – 100 گرم) و دور آبیاری با سه سطح (هر روز – 3 روز – 4 روز) به عنوان فاکتور های مورد بررسی در نظر گرفته شدند. تیمار سوپر جاذب قبل از کشت نهال ها به خاک هر کدام از گلدان ها اضافه شد و تیمار آبیاری از زمان تقریبی شروع آبیاری نهال ها در منطقه مورد نظر، اعمال شد. صفات مورد مطالعه در این آزمایش شامل پارامترهای طول، قطر و ارتفاع نهال، سطح ویژه برگ، سطح ویژه ریشه، طول ویژه ریشه، طول ویژه ساقه، درصد رطوبت و سطح ویژه ساقه بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف – اسمیرنوف و همگنی واریانس ها با استفاده از آزمون لون (leven) تایید شد. برای مقایسه میانگین تیمار های مورد بررسی برای هر یک از صفات از آزمون چند دامنه ای دانکن استفاده شد. نتایج نشان داد که سوپر جاذب اثر معنی داری بر صفت درصد رطوبت ریشه ی نهال ها داشت. همچنین پلیمر سوپر جاذب تاثیر مستقل و معنی داری بر درصد رطوبت داشت، که این امر می تواند به دلیل بالا بودن ظرفیت نگهداری رطوبت در سوپرجاذب و در نتیجه افزایش کیفیت آب محلول و قابل دسترس خاک برای ریشه گیاهان باشد. تیمار کنترل در روز اول بیش ترین تاثیر را بر میانگین سطح برگ و بعد از تیمار کنترل سوپر جاذب در سطح 30 گرم بیشترین تاثیر را بر سطح برگ داشت. اثرات اصلی سوپرجاذب و تنش خشکی و همچنین اثرات متقابل تنش خشکی در سوپرجاذب تاثیر معنی داری بر صفت ارتفاع نهال در سطح پنج درصد نشان داد.
  11. الگوی پراکنش مکانی گونه های چوبی منطقه حفاظت شده بیستون (مطالعه موردی: چالابه، استان کرمانشاه)
    1397
    جنگل های زاگرس از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی دارای ارزش بالایی بوده و کسب اطلاعات کمی و کیفی و اطلاع از ساختار این جنگل ها جهت مدیریت صحیح آن ها ضروری می باشد. برای تضمین پایداری، مدیریت، برنامه ریزی، حفاظت و پایش تغییرات جنگل داشتن اطلاعات دقیق در مورد مشخصه های کمی و اکولوژیکی توده های جنگل نیاز است. هدف از اجرای این تحقیق، بررسی الگوی پراکنش مکانی گونه های درختی در منطقه (چالابه بیستون) کرمانشاه بود. برای جمع آوری اطلاعات مورد نظر تعداد 50 قطعه نمونه در قالب یک شبکه آماربرداری تصادفی منظم با ابعاد 100×100 متر با قطعات نمونه (10آر) برداشت گردید. به منظور تحلیل الگوی پراکنش مکانی آنها از دو روش معمول در بررسی الگوی پراکنش مکانی، یعنی قطعه نمونه با مساحت ثابت و نمونه-برداری فاصله ای تی و ترکیبی استفاده شد. در روش قطعه نمونه از شاخص های موری سیتا و استاندارد موری سیتا و در روش فاصله ای از شاخص های هینز و هاپکینز استفاده شد. نتایج آمار-برداری کمی بر اساس قطعه نمونه ثابت نشان داد که گونه بلوط ایرانی از نظر تراکم (145 اصله در هکتار برابر با 58% کل درختان) و سطح تاج پوشش (2227 متر مربع برابر با 63% سطح تاج پوشش منطقه) بیشترین سهم را در منطقه مورد مطالعه داشته است. نتایج حاصل از بررسی شاخص های قطعه نمونه و شاخص های فاصله ای، هر دو نشان داد که الگوی پراکنش تمامی گونه-های چوبی مورد مطالعه در منطقه کپه ای می باشد و همچنین با مقایسه مقدار شاخص های بدست آمده می توان گفت که گونه بلوط ایرانی نسبت به دیگر گونه های چوبی موجود در منطقه، بیشتر به سمت الگوی پراکنش کپه ای تمایل دارد. همچنین نتایج نشان داد که روش های فاصله ای که اجرای آن نسبت به روش قطعه نمونه ساده تر است، اطلاعات مناسب تری از الگوی پراکنش مکانی ارائه می-دهند و می تواند جایگزین شاخص های قطعه نمونه گردد.
  12. بررسی خصوصیات اکولوژیک و تنوع ژنتیکی گونه قره تاج Anagyris foetida L. با استفاده از نشانگر IRAP در شهرستان گیلان غرب استان کرمانشاه
    1397
    تعیین عرصه ی گسترش گونه های گیاهی و تشخیص خصوصیات رویشگاهی و تنوع ژنتیکی رستنی ها همواره مدنظر متخصصین بوم شناسی بوده است. گونه قره تاج با نام علمی (Anagyris foetida L.) یکی از گونه های با ارزش گیاهی از خانواده بقولات است که به-صورت درختچه ای با ارتفاعی در حدود 1 تا 3 متر رشد می کند. این پژوهش به منظور ارزیابی برخی از خصوصیات اکولوژیک و همچنین تنوع ژنتیکی این گونه در جنگل های گیلانغرب استان کرمانشاه انجام شده است. به منظور مطالعه اکولوژیکی گونه قره تاج، در 12 توده و در هر توده 3 نمونه خاکی در عمق 50 سانتی متر برداشت شد و برای مطالعه تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی، شش جمعیت متشکل از 86 ژنوتیپ با استفاده از 11 لوکوس چندشکلی تکثیر شده IRAP ارزیابی شد. نتایج تجزیه واریانس داده های جمع آوری شده از خاک نشان داد که مقدار پتاسیم، اسیدیته، منیزیم، ازت، رس، شن و شیب در سطح 1 درصد در بین توده ها اختلاف معنی داری را نشان می دهد در حالی که مقدار سیلت، سنگ و سنگریزه، گچ، هدایت الکتریکی، کربن، فسفر، کلسیم و آهک در بین توده-ها ارتباط معنی داری را نشان ندادند. گونه یکساله Brumos tectorum با 7 درصد بیشترین درصد نسبی پوشش را درمیان گیاهان زیر اشکوب گونه قره تاج به خود اختصاص داده است و همچنین پژوهش انجام شده در رابطه با مطالعه فنولوژیکی نشان داد که جوانه زنی در این گونه در شهرستان گیلانغرب از اواسط آبان تا اواخر بهمن صورت می گیرد. نتایج تجزیه واریانس ملکولی(AMOVA) داده های به دست آمده از لوکوس مورد مطالعه نشان داد که تفاوت ژنتیکی بین جمعیت ها(8 درصد) کم تر از تفاوت ژنتیکی درون جمعیت ها(92 درصد) است. در این مطالعه چندشکلی بالایی(3/97 درصد) در الگوهای نشانگر IRAP در سطح گونه به دست آمد و در مجموع در 86 ژنوتیپ قره تاج تعداد 101 نوار تکثیر شد که از این تعداد 89 نوار(11/88درصد) چند شکل بودند. میانگین شاخص اطلاعات چندشکلی (PIC) و شاخص نشانگر آغازگرها(MI) به ترتیب 49/0 و 37/2 بود، از 11 آغازگر استفاده شده بیشترین MI 37/3 و مربوط به آغازگر Nikita و کمترین 42/1 بود. به طور کلی تجزیه داد های به دست آمده نشان داد که تنوع هم در سطح گونه و هم در سطح جمعیت بالا، اما در سطح گونه بیشتر است.
  13. شناسایی الگوی پراکنش مکانی وتنوع گونه های چوبی درجنگل های زاکرس شمالی (مطالعه موردی: جنگل های سامان عرفی گمارلنگ)
    1397
    برای دستیابی به توسعـه پایدار و حفاظت از اکوسیستم های طبیعی، لازم است نقش عوامل اکولوژیکی (از جمله فیزیوگرافی) و تاثیر آن ها بر الگوی پراکنش و تنوع گونه ای مطالعه شود. هدف این پژوهش بررسی تاثیر عوامل فیزیوگرافی بر تنوع زیستی و الگوی پراکنش مکانی گونه های گیاهی در جنگل های زاگرس شمالی است. جهت اجرای این پژوهش جنگل های سامان عرفی روستای گمارلنگ در شهرستان مریوان انتخاب شد. منطقه مذکور از نظر ارتفاع از سطح دریا به سه کلاسه ارتفاعی 1500-1300، 1700-1500 و بیشتر از 1700 متر از سطح دریا تقسیم بندی شد، همچنین دو دامنه اصلی جنوبی و شمالی انتخاب شد. در هر کلاسه ارتفاعی تعداد 30 قطعه نمونه و در هر کلاسه جهت تعداد 45 قطعه نمونه دایره ای شکل 10 آری (1000 مترمربعی) به شیوه منظم – تصادفی برداشت شد. جهت بررسی اطلاعات لایه درختچه ای در مرکز هر قطعه نمونه دایره ای شکل، یک پلات 5*5 متر (25 مترمربعی) برداشت شد. جهت بررسی الگوی پراکنش مکانی درختان و درختچه ها از روش قطعه نمونه استفاده شد. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار PEST و Ecological Methodology انجام شد. نتایج نشان داد که ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی دامنه بر مشخصات کمی درختان (شامل ارتفاع کل، سطح تاج و درصد تاج پوشش) تاثیر دارد و درختان واقع شده در دامنه ارتفاعی بیشتر از 1700 متر و دامنه های شمالی دارای مشخصات کمی بزرگتری هستند. در مورد وضعیت تنوع زیستی در لایه درختی و درختچه ای، کلاسه ارتفاع از سطح دریا بیشتر از 1700 متر و دامنه شمالی دارای میانگین شاخص های تنوع زیستی بزرگتری بودند و اختلاف میانگین شاخص های تنوع زیستی در کلاسه های ارتفلاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی دامنه معنی دار بوده است و عوامل فیزیوگرافی (ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی دامنه) بر وضعیت پارامترهای کمی و تنوع زیستی (لایه درختی و درختچه ای) تاثیر دارد. نتایج بررسی الگوی پراکنش درختان و درختچه ها نشان داد که الگوی پراکنش درختان و درختچه ها در کلاسه های ارتفاع از سطح دریا و دو دامنه شمالی و جنوبی کپه ای بوده است. براساس نتایج پژوهش پیشنهاد می شود برنامه های حفاظتی و حمایتی برای جنگل-های مورد پژوهش در دامنه های جنوبی و کلاسه های ارتفاعی پایین (1300 تا 1500 متر از سطح دریا) متمرکز گردد.
  14. بررسی اثرات آتش سوزی بر تنوع گیاهی و زادآوری گونه های چوبی ( مطالعه موردی : سامانه عرفی چهار زبر واقع در شهرستان کرمانشاه)
    1396
    در این تحقیق تاثیر آتش سوزی بر وضعیت تجدید حیات غیر جنسی گونه های چوبی و تنوع پوشش علفی کف جنگل در منطقه چهار زبر شهرستان کرمانشاه مورد بررسی قرار گرفت. جهت انجام این تحقیق یک منطقه آتش سوزی شده و یک منطقه شاهد در کنار آن با وضعیت فیزیوگرافی تقریبا مشابه در نظر گرفته شد. به منظور بررسی تاثیر آتش بر تجدید حیات غیر جنسی گونه های چوبی در هر دو منطقه شاهد و آتش سوزی شده، به طور تصادفی سیستماتیک 40 جست گروه بلوط ایرانی انتخاب و تعداد ریشه جوش های جوان ظاهر شده بعد از آتش سوزی و همچنین تعداد ساقه جوش های حاصل از جوانه های خفته در 5/0 متری پایین جست های قدیمی در هر جست گروه به تفکیک در 3 طبقه قطری (کمتر از 5/2، 5 و بزرگتر از 10 سانتیمتر) شمارش شدند. برای این کار از پایین دامنه به سمت بالا بر روی نواری به فواصل هر 30 متر نقاطی مشخص شدند و نزدیکترین جست گروه به نقاط مشخص شده مورد بررسی قرار گرفت. فاصله بین نوارها از همدیگر 50 متر در نظر گرفته شد. داده های جمع آوری شده در قالب یک آزمایش فاکتوریل با دو فاکتور منطقه و طبقات قطری آنالیز واریانس شدند. در این تحقیق همچنین در محل نقاط تصادفی میکروپلات های مربعی شکل به ابعاد 1×1متر پیاده و در داخل میکروپلات گیاهان علفی شناسایی و به تفکیک برای هر گونه اطلاعاتی از قبیل نوع گونه و تعداد پایه های آن شمارش و یادداشت شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین دو منطقه آتش سوزی و منطقه شاهد از لحاظ شاخص های تنوع شانون – وینر و شاخص های غنای مارگالف و منهینیک اختلاف آماری معنی داری وجود دارد. در منطقه آتش سوزی شده میزان تنوع و غنای گونه های علفی به طور معنی داری بیشتر از منطقه شاهد بود. همچنین نتایج تحقیق حاضر نشان داد که آتش بر میزان جست دهی (ساقه جوش و ریشه جوش) گونه بلوط ایرانی تاثیر معنی داری گذاشته به طوری که در منطقه آتش سوزی شده میزان جست دهی گونه بلوط بعد از وقوع آتش سوزی به طور معنی داری افزایش یافته است.
  15. مطالعه تمایز ژنتیکی جمعیت های کیکم (Acer monspessulanum L.) در زاگرس شمالی با استفاده از نشانگرهای مولکولی IRAP و ISSR
    1396
    ترسیم الگوهای طبیعی تنوع ژنتیکی، به عنوان یکی از مولفه های مهم در حفظ کارکردهای اکولوژیکی از اهمیت بسیار بالایی در برنامه های مدیریت حفاظت از ذخیره گاه های ژنتیکی جنگل برخوردار است. در این مطالعه تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیتی 10 جمعیت افرا کیکُم شامل 100 ژنوتیپ از جنگل های زاگرس شمالی، با استفاده از از نشانگرهای مولکولی IRAP و ISSR بررسی شد. پس از انتخاب تصادفی ده ژنوتیپ از هر جمعیت،DNA برگ جوان این نمونه ها بر پایه روش CTAB استخراج، و با استفاده از 8 آغازگر IRAP و 12 آغازگرISSR الگوی الکتروفورزی تکثیر قطعات هدف این آغازگرها در ژنوم ژنوتیپ ها آشکار و به کمک نسخه 1/4 نرم افزار Image Lab به صورت ماتریس صفر و یک نمره دهی شد. با استفاده از نرم افزارهای GenAlEx،POPGen ، XLSTAT، STRUCTURE و NTSYSpc-2.02 ماتریس داده های به دست آمده آنالیز و پارامترهای ساختار و تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیت ها محاسبه شدند. آغازگرهای IRAP و ISSR به ترتیب 78 و 122 نوار تکثیر کردند که از این مجموع به ترتیب 67 (85 درصد) و 122 (86 درصد) نوار چندشکل بودند. در نشانگر IRAP و ISSR، میانگین شاخص محتوای اطلاعات چندشکلی (PIC)، میانگین شاخص نشانگر (MI) و نسبت چندگانه موثر (EMR) آغازگرها به ترتیب 27/0 و 28/0، 07/2 و 47/2، و 77/7 و 64/8 برآورد شد. تجزیه واریانس مولکولی بر اساس هر دوی نشانگرهای IRAP و ISSR نشان داد که از تنوع ژنتیکی کل (11/24 واحد برای IRAP و 93/26 واحد برای نشانگرهای ISSR) سهم تنوع ژنتیکی داخل جمعیتی بیشتر از سهم تنوع ژنتیکی بین جمعیتی است (86 درصد در مقابل 14 درصد بر اساس IRAP و 87 درصد در برابر 13 درصد بر اساس ISSR). تجزیه و تحلیل ژنتیکی جمعیت ها بر اساس داده های IRAP و ISSR میزان جریان ژنی را به ترتیب 94/1و 89/1 ژنوتیپ در هر نسل برآورد شد که با تنوع بالای درون جمعیت ها و تنوع کم بین جمعیت ها همخوانی دارد. دندروگرام مبتنی بر فاصله ژنتیکی نی، 10 جمعیت افری مورد ارزیابی در این مطالعه را در چهار خوشه گروه بندی کرد. بر اساس تجزیه ساختار ژنتیکی جمعیت ها ضریب تمایز بین جمعیتی (Gst) بر اساس داده های IRAP و ISSR به ترتیب 23 و 21 درصد از کل تنوع را به تنوع ژنتیکی بین جمعیت ها نسبت داد که با مشاهدات حاصل از تجزیه واریانس مولکولی همخوانی دارد. بر اساس نتایج این مطالعه، تعریف و انجام اقدامات موثر در
  16. بررسی مولکولی تنوع ژنتیکی گلابی وحشی (Pyrus syriaca Boiss.) در جنگل های زاگرس ایران با استفاده از نشانگر های توالی تکراری ساده بین ریزماهواره ای (ISSR) و چندشکلی کدون شروع هدفمند (SCoT)
    1396
    تنوع ژنتیکی محور اصلی سلامت جنگل و یا هر اکوسیستم زنده دیگر در درازمدت است، چراکه این تنوع بنیان انعطاف پذیری به تنش ها و فشارهای زیست محیطی است، به همین دلیل برای مدیریت پایدار جنگل مورد توجه است. جنگل های زاگرس از نظر حفاظتی-حمایتی و منبع تولید و نگه داری آب در غرب کشور حائز اهمیت است. گلابی وحشی از تیره گل سرخیان و دارای خواص دارویی و تغذیه ای فراوان است و در برخی مناطق ایران بویژه در غرب ایران نقش بسزایی در معیشت روستاییان دارد. نشانگرهای مولکولی همچون نشانگرهای توالی تکراری ساده میانی (ISSR)، و چندشکلی نواحی هدف کدون شروع (SCoT) که بر واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) مبتنی و روش هایی سریع، مقرون به صرفه و با تکرارپذیری بالا هستند ابزار مناسبی برای مطالعه الگوهای تنوع ژنتیکی در گونه های در معرض تهدید و آشکارسازی جنبه های اکولوژیکی و دموگرافیک مدیریت این گونه ها به منظور اجرای پروژه های حفاظت و احیای آنها فراهم می کنند. در این مطالعه تنوع ژنتیکی 167 ژنوتیپ از سه استان چهار محال و بختیاری، فارس و کردستان جمع آوری شدند و با استفاده از 14 آغازگر ISSR و 11 آغازگر SCoT مورد ارزیابی قرار گرفتند. از ضرایب تشابه دایس و ژاکارد برای تشکیل دندروگرام ها براساس داده های حاصل از تجزیه ی آغازگرهای ISSR و SCoTاستفاده شد. براساس تشابه ژاکارد و الگوریتم UPGMA ژنوتیپ های گلابی وحشی در پنج گروه دسته بندی شدند. برای گروه بندی جمعیت ها از فاصله ژنتیکی نِی و الگوریتم UPGMA استفاده شد، که 17 جمعیت گلابی در سه گروه دسته بندی شدند. بر اساس تجزیه واریانس ملکولی مبتنی بر ماتریس ISSR مقدار تنوع بین جمعیت ها 36/9 (29%) و تنوع درون جمعیت ها 25/23 (71%) بود و بیش ترین تنوع در داخل جمعیت ها تشخیص داده شد. همچنین تجزیه واریانس مولکولی مبتنی بر ماتریس SCoT بیش ترین سهم تنوع ژنتکی را در داخل جمعیت ها نشان داد. به طور کلی ساختار ژنتیکی جمعیت های گلابی وحشی در سطح گونه و جمعیت با تنوع ژنتیکی بالایی به دست آمد که در سطح گونه بالاتر بود و بخش عمده تنوع ژنتیکی در درون جمعیت ها نهفته است.
  17. امکان برآورد تنوع گونه های چوبی با استفاده از سنجش از دور (مطالعه موردی: جنگل های اطراف مریوان)
    1396
    هدف مطالعه کنونی، بررسی امکان استفاده از سنجش از دور جهت برآورد تنوع گونه های چوبی است. برای این منظور از تصاویر ماهواره ای لندست 8 و سنتینل 2 در بخشی از جنگل های شهرستان مریوان استفاده شد. ابتدا منطقه مورد مطالعه از طریق جنگل گردشی بررسی شد، سپس 100 قطعه نمونه با ابعاد 40×40 متر به صورت انتخابی در کل سطح منطقه برداشت و مشخصه های نوع و تعداد گونه در هر قطعه نمونه ثبت شد. تنوع زیستی درختی بر اساس شاخص های تنوع سیمپسون، شانون وینر، منهینک، مارگالف، فیشر آلفا و اوننس برای هر قطعه نمونه محاسبه شد. در گام بعدی، تصاویر ماهواره های لندست 8 و سنتینل 2 مربوط به منطقه مورد مطالعه تهیه و تصحیح اتمسفری این تصاویر انجام شد. سپس در راستای بدست آوردن اطلاعات بیشتر، شاخص های گیاهی مختلف از باندهای اولیه تصاویر ماهواره ای تهیه شد. داده های غیر طیفی نظیر نقشه ارتفاع، شیب و جهت نیز از نقشه های توپوگرافی منطقه تهیه شدند. پس از آماده سازی داده های اولیه، ارزش های رقومی در محل هر قطعه نمونه از هریک از باندهای اصلی و شاخص های گیاهی استخراج شد. میزان ارتفاع، شیب و جهت نیز برای هر قطعه نمونه استخراج شد. در گام بعدی، همبستگی میان ارزش رقومی تصاویر و داده های غیر طیفی با شاخص های تنوع گونه ای بررسی شد. معادلات رگرسیونی به منظور برآورد تنوع گونه ای با استفاده از تصاویر ماهواره ای توسعه داده شد. در نهایت، نتایج حاصل از اعتبارسنجی مدل های رگرسیونی مستخرج شده از اطلاعات دو ماهواره در برآورد شاخص تنوع گونه ای با هم مقایسه شدند. نتایج برآورد شاخص های تنوع زیستی با استفاده از داده های ماهواره سنتینل 2 نشان داد که به ترتیب شاخص های تنوع گونه ای سیمپسون و شاخص غالبیت دومیننس با بالاترین دقت قابل برآورد هستند (57 /0R2 =، 14 /0= RMSEو 55 /0R2 =، 16 /0=RMSE). شاخص غنای گونه ای مارگالف با 26 /0 = R2 با پایین ترین دقت برآورد شد. نتایج برآورد شاخص های تنوع زیستی با استفاده از داده های ماهواره لندست 8 نشان داد که شاخص تنوع گونه ای سیمپسون با بالاترین دقت قابل برآورد است (35 /0 = R2 و 28 /0= RMSE ). در مجموع نتایج نشان داد که داده های ماهواره سنتینل 2 نسبت به داده های ماهواره لندست 8 عملکرد بهتری در برآورد شاخص های تنوع زیستی مورد بررسی داشته اند.
  18. ساختار و تنوع ژنتیکی جمعیت های بنه (Pistacia atlantica Desf.) در جنگل های زاگرس
    1396
    ایران همواره یکی از مراکز اصلی تنوع ژنتیکی گونه های جنس Pistacio به شمار می آید، چرا که علاوه بر برخورداری از تعداد زیادی ارقام باغی کاشته شده، فرم وحشی این جنس در رویشگاه های مختلف جنگل های زاگرس با تنوع اقلیمی زیاد می روید. در بخش وسیعی از جنگل های زاگرس آن در غرب، فرم وحشی این جنس در دامنه وسیعی از رویشگاه های دارای تنوع اقلیمی زیاد می روید. گونه بنه (Pistacia atlantica Desf.) گونه ای خزان کننده، دوپایه و بادگرده افشان از خانواده آناکاردیاسه Anacardiaceae که از اهمیت اکولوژیکی و اقتتصادی بالایی برخوردار است. اما متاسفانه این گونه به شدت در معرض فرسایش ژنتیکی است و بدین ترتیب دانش تنوع و ساختار ژنتیکی آن برای طراحی و تدوین برنامه های کارآمد کاربردی مدیریت حفاظت ژرم پلاسم آن بسیار ضروری و سودمند است. در این تحقیق، ساختار و تنوع ژنتیکی درون- و بین جمعیتی 15 جمعیت متشکل از 181 ژنوتیپ از P. atlantica در جنگل-های زاگرس شمالی با استفاده از 14 لوکوس توالی تکراری ساده هسته ای (nSSR) ارزیابی شد. تجزیه داده های به دست آمده از لوکوس های ریزماهواره ای نشان داد که سطح تمایز ژنتیکی جمعیتی ضعیفی بین جمعیت های مورد مطالعه وجود دارد (132/0 = GST). همچنین بر اساس تجزیه واریانس مولکولی (AMOVA) داده های به دست آمده از لوکوس های مورد مطالعه نشان داد 36 درصد از تنوع ژنتیکی آشکارشده ناشی از تنوع ژنتیکی بین جمعیت هاست، که خود بیانگر این است که بخش عمده تنوع ژنتیکی در درون جمعیت های مورد مطالعه وجود دارد (64 درصد). بر اساس لوکوس های توالی تکراری ساده مقدار جریان ژنی (Nm) 472/2 ژنوتیپ در هر نسل برآورد شد که نشان دهنده وجود سطح بالای جریان ژنی بین جمعیت های مورد مطالعه است. همچنین بر اساس آنالیز دندروگرام مبتنی بر داده های nSSR، رابطه واضح اما غیرمعنی دار بین ساختار ژنتیکی جمعیت ها و دوری و نزدیکی جغرافیایی آنها به دست آمد. نتایج حاصل از این تحقیق می تواند اطلاعات سودمندی برای فرمولاسیون و تدوین برنامه های حفاظت ژنتیکی (در محل و خارج از محل) و بهره برداری پایدار از ژرم پلاسم این گونه مهم در زاگرس ارائه دهد.
  19. تاثیر خشکی بر نهال های مازودار (Quercus infectoria) و عملکرد پروانه جوانه خوار بلوط Tortrix viridana L.
    1395
    تنش خشکی تمام جنبه های رشد گیاه و بیشتر فرایندهای فیزیولوژیکی را تحت تاثیر قرار می دهد. بررسی واکنش های فیزیولوژیکی گیاهان به تنش خشکی، به شناسایی عوامل های موثر در مقاومت به این تنش کمک می کند. با توجه به اهمیت بلوط مازودار (Quercus infectoria) در جنگل های زاگرس و مشکل استقرار زادآوری و فعالیت آفات جوانه خوار و برگخوار بر روی این گونه، به منظور ارزیابی تاثیر آبیاری و عملکرد آفت پروانه جوانه خوار بلوط (Tortrix viridana L.) بر مشخصه های فیزیولوژیکی و ریختاری نهال های این گونه، تعداد 160 نهال دوساله بلوط مازودار انتخاب و در قالب طرح آزمایشی کاملاً تصادفی با چهار تیمار آبیاری (هر روز، سه روز، شش روز و ده روز یکبار به مقدار 100 میلی لیتر) کشت شدند. در اواخر فروردین ماه لارو پروانه جوانه خوار بلوط جمع آوری، و بر روی نهال ها رهاسازی شد. از هر تیمار که 40 عدد نهال بود به صورت تصادفی 15 عدد از آن ها انتخاب شدند و 5 لارو بر روی هر نهال رهاسازی شد. تاثیرپذیری صفات ریختاری (ارتفاع نهال، طول ریشه، درصد آب ریشه، درصد آب برگ، درصد آب ساقه، قطر یقه، تعداد برگ، وزن و سطح برگ) و صفات فیزیولوژیکی (نیتروژن، تانن برگ، کلروفیل کل، اسید آمینه پرولین برگ و ریشه) از تیمارهای آبیاری و عملکرد آفت مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر تیمارهای آبیاری و آفت بر بیشتر صفات ریختاری و فیزیولوژیکی مورد مطالعه معنی دار بوده است. با توجه به نتایج این آزمایش نهال های هرسه روز یکبار آبیاری شده و شش روز یکبار آبیاری شده از نظر صفات ریختاری و فیزیولوژیکی، بهترین پاسخ را به تنش خشکی از خود نشان دادند. در رابطه با عملکرد آفت پروانه جوانه خوار بلوط در تیمارهای آبیاری، بهترین عملکرد را نهال های تیمار آبیاری هر شش روز یکبار آبیاری شده با 74/33 درصد خسارت نسبت به نهال های تیمار هر سه روز یکبار آبیاری شده با 97/53 درصد خسارت، کمترین خسارت را از جانب این آفت از خود نشان داد.
  20. مطالعه ساختار و تنوع ژنتیکی ژرم پلاسم مازودار(Quercus infectoria) در جنگل-های زاگرس شمالی با استفاده از نشانگر های ریزماهواره ای هسته ای و کلروپلاستی
    1394
    مازودار (Quercus infectoria) به عنوان یکی از گونه های مهم و شناخته شده بلوط در جنگل های زاگرس شمالی می باشد. گونه ای درختی و تک پایه است که گل های آن عمدتاً به کمک باد گرده افشانی می کنند. این گونه یکی از مولفه های مهم تولید و پایداری در جنگل های زاگرس شمالی است که از اهمیت اکولوژیکی و اقتصادی بالایی برخوردار است. در این مطالعه، ساختار و تنوع ژنتیکی درون- و بین جمعیتی 11 جمعیت متشکل از 121 ژنوتیپ این گونه در جنگل های زاگرس شمالی با استفاده از 7 لوکوس ریزماهواره ای هسته ای (nSSR) و 4 لوکوس ریزماهواره ای کلروپلاستی (cpSSR) بررسی شد. تجزیه لوکوس های cpSSR نشان داد که در مقایسه با داده های ریزماهواره ای ژنوم هسته ای (096/0 = GST) تمایز ژنتیکی جمعیتی بالایی بین جمعیت های مورد مطالعه وجود دارد (841/0 = GST). تجزیه واریانس مولکولی (AMOVA) داده های به دست آمده از هر دو نشانگر نشان داد که از تنوع ژنتیکی آشکارشده مبتنی بر لوکوس های هسته ای و کلروپلاستی به ترتیب 11 و 18% ناشی از تنوع ژنتیکی بین جمعیت هاست، که خود نمایانگر این است که بخش عمده تنوع ژنتیکی در درون جمعیت ها نهفته است. جریان ژنی (Nm) بر اساس لوکوس های هسته ای 969/2 و بر اساس لوکوس های کلروپلاستی 112/0 ژنوتیپ در هر نسل برآورد شد. نسبت نرخ جریان دانه گرده به جریان بذر بین جمعیت های مورد مطالعه 14 بود، که نشان دهنده این است که جریان دانه گرده بین جمعیت های مازودار چشمگیر و برعکس جریان بذر بین جمعیت ها ضعیف است. بر اساس آنالیز دندروگرام مبتنی بر داده های nSSR و cpSSR، ساختار ژنتیکی واضحی از جمعیت ها بر اساس دوری و نزدیکی جغرافیایی آنها ترسیم نشد. علاوه بر این، بر اساس، تشابه ژنتیکی محاسبه شده جمعیت ها، ساختار فیلوژئوگرافی دقیق و معینی هم بر اساس داده های لوکوس های کلروپلاستی به دست نیامد. یافته های این مطالعه می توانند در برنامه های حفاظت ژنتیکی و بهره گیری از ذخیره گاه های ژنتیکی این گونه مهم استفاده شوند.
  21. مطالعه تنوع ژنتیکی جمعیت های زالزالک (Crataegus spp.) در جنگل های زاگرس شمالی ایران با استفاده از انگشت نگاری مولکولی ISSR
    1394
    تنوع ژنتیکی یکی از مولفه های مهم در حفظ کارکردهای اکولوژیکی و اقتصادی-اجتماعی، و بقای گونه های گیاهی به شمار می آید. آگاهی از الگوهای طبیعی تغییرپذیری ژنتیکی و پایه های تکاملی آن از اهمیت کاربردی بسیار بالایی در برنامه های مدیریت حفاظت از ذخیره گاه های ژنتیکی جنگل برخوردار است. بر اساس تئوری های ژنتیک جمعیت، از دست رفتن تنوع ژنتیکی یکی از تهدیدهای جدی فراروی حیات گونه های برخوردار از جمعیت های کوچک و مناطق جغرافیایی باریک به شمار می آید. نشانگرهای مولکولی ابزار مناسبی برای مطالعه الگوهای تنوع ژنتیکی در گونه های در معرض تهدید و آشکارسازی جنبه های اکولوژیکی و دموگرافیک مدیریت این گونه ها به منظور اجرای پروژه های حفاظت و احیای آنها فراهم می کنند. در میان این نشانگرها، نشانگرهای توالی تکراری ساده میانی (ISSR)، چندشکلی مناطق تکثیریافته بین رتروترانسپوزونی (IRAP) و چندشکلی نواحی هدف کدون شروع (SCoT) روش هایی مبتنی بر واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR)، سریع، و مقرون به صرفه هستند که با تکرارپذیری بالا جایگاه های ژنی را در ژنوم تکثیر می کنند. در این مطالعه به منظور مطالعه تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیتی 15جمعیت زالزالک (Crataegus spp.) متشکل از 181 ژنوتیپ در زاگرس شمالی، از نشانگرهای ISSR استفاده شد. پس از انتخاب تصادفی حداقل 10 ژنوتیپ از هر جمعیت،DNA برگی این نمونه ها بر پایه روش CTAB استخراج و با استفاده از 13 آغازگرISSR الگوی الکتروفورزی تکثیر قطعات هدف این آغازگرها در ژنوم ژنوتیپ ها بدست آمد. این الگوها به کمک نسخه 1/4 نرم افزار Image Lab (بیوراد) به صورت ماتریس صفر و یک نمره دهی و بر اساس امتیازهای عددی مربوطه پارامترهای ساختار و تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیت ها با استفاده از نرم افزارهای GenAlEx،POPGen ، XLSTAT و NTSYSpc-2.02 محاسبه شدند. از مجموع 130 نوار تکثیر شده از این آغازگرها، 116 نوار (94/88 درصد) چندشکل بودند. میانگین شاخص محتوای اطلاعات چندشکلی (PIC)، میانگین شاخص نشانگر (MI) و نسبت چندگانه موثر (EMR) آغازگرها به ترتیب 28/0، 30/2 و 03/8 برآورد شد. نتایج تجزیه واریانس مولکولی نشان داد که سهم تنوع ژنتیکی داخل جمعیتی از تنوع ژنتیکی کل بیشتر از سهم تنوع ژنتیکی بین جمعیتی بود (15 درصد در مقابل 85 درصد). بر اساس تجزیه و تحلیل ژنتیکی جمعیت ها میزان جریان ژنی 98/1 برآورد شد
  22. مطالعه مقایسه ای ذخایر غذایی و برخی مشخصه های فیزیولوژیکی درختان وی ول (Quercus libani) در دو توده جنگل گلازنی شده و کمتر دست خورده
    1394
    ﻗﻄﻊ و ﺳﺮﺷﺎﺧﻪ زﻧﻲ درﺧﺘﺎن و ﭼﺮای دام یکی از عوامل ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬم و اصلی انسان ساز دخیل در ﺗﺨﺮﻳﺐ تودهﻫﺎی جنگلی زاگرس به شمار می آید ﻛﻪ ﺣﺘﻲ پس از گذشت ﺳﺎﻟﻴﺎن ﻣﺘﻤﺎدی و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖﻫﺎی ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ در ﺟﻮاﻣﻊ روﺳﺘﺎﻳﻲ، ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻞ اﺻﻠﻲ زوال اﻳﻦ ﺟﻨﮕﻞﻫﺎ ﻣﻄﺮح اﺳﺖ. در این مطالعه تاثیر فعالیت گلازنی بر ذخایر غذایی و برخی مشخصه-های فیزیولوژیکی درختان جنگل های روستای نژو واقع در شهرستان بانه، استان کردستان مورد بررسی قرار گرفت. برای این مطالعه، یک قبرستان قدیمی (به عنوان توده کمتر دست-خورده شاهد) و توده دیگری در مجاورت آن که به صورت دوره ای هر چند سال یک بار عمل گلازنی در آن انجام می شود، با شرایط فیزیوگرافی تقریباً مشابه انتخاب شدند. از هر کدام از این توده ها به صورت کاملا تصادفی 10 درخت وی ول با قطر 25-15 سانتی متر انتخاب و از این درختان طی دو مرحله (اول قبل از شروع فصل رویش در اسفند ماه و مرحله بعد تیرماه؛) از 4 نوع بافت گیاهی نمونه برداری شد. در چهار جهت هر درخت انتخاب شده و از سرشاخه های دارای جوانه (فقط جوانه های برگی) نمونه های جوانه برداشت شد. نتایج نشان داد که اندازه صفات ریختاری (طول و عرض) هم در جوانه و هم در برگ توده گلازنی شده بیش تر از شاهد بود و این اختلاف در مورد برگ ها در سطح 1% معنی دار بود. مقدار رنگدانه کلروفیل در توده گلازنی شده به طور معنی داری کمتر از توده شاهد بود (04/2 در مقابل 57/1 میلی گرم در گرم). سطح فعالیت آنزیم پراکسیداز نیز در برگ درختان توده گلازنی شده به طور معنی داری بیش تر از درختان توده کمتر دست خورده بود (42/0 در مقابل 25/0 میکرومول بر لیتر). در بین عناصر غذایی و فاکتورهای فیزیولوژیکی مقدار ازت کل و پرولین بین دو منطقه گلازنی شده و نشده و در میان بافت های مختلف در سطح 1% معنی دار بودند اما عناصر فسفر، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، کربوهیدرات کل بین درختان دو توده گلازنی شده و کمتردست خورده (شاهد) معنی دار نبود. در مقابل تفاوت مقدار اندازه گیری شده این ترکیبات بسته به بافت در سطح 1% معنی دار بود. در بین فاکتورهای اندازه گیری شده در خاک نیز مقدار ازت کل، فسفر و پتاسیم در توده کمتردست خورده به طور معنی داری بیش تر از خاک توده گلازنی شده بود اما مقدار عناصر کلسیم کلسیم و منیزیم در خاک توده گلازنی شده بیش تر از توده شاهد بود. گلازنی باعث تغییر در مشخصه های فی
  23. مطالعه صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نونهال های بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl.) در پاسخ به افزودن سطوح مختلف کود دامی و ازته
    1394
    تاثیر کودها بر رشد و افزایش عملکرد محصولات کشاورزی و درختان میوه به طور گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته است اما مطالعات اندکی در زمینه تآثیر کودها بر رویش نهال های درختان جنگلی به ویژه در مناطق نیمه خشک گزارش شده است. با توجه به اهمیت بلوط ایرانی یا برودار (Quercus. brantii) در جنگل های زاگرس و مشکل استقرار زادآوری و فعالیت آفات جوانه خوار و برگخوار بر روی این گونه، به منظور ارزیابی تاثیر کودهای دامی و ازته بر مشخصه های فیزیولوژیکی و ریختاری نهال های این گونه، تعداد 175 نهال دوساله بلوط ایرانی انتخاب و در قالب طرح آزمایشی کاملاً تصادفی با هفت تیمار (تیمار شاهد (بدون کود)، تیمار کود دامی در سه سطح (نسبت خاک رس: کود : ماسه در سطوح اول، دوم و سوم به ترتیب 2:1:2، 1:1:1و 1:2:1) و کود ازته در سه سطح (3، 6 و 9 گرم برای هر نهال)) با پنج تکرار در هر تیمار در ایستگاه تحقیقاتی گریزه کوددهی شدند (کود دامی در اوایل فصل رویش به صورت مخلوط با خاک و کود ازته در سه نوبت، نوبت اول در اوایل فصل رویش و نوبت های بعدی به فاصله 15 روز یکبار اضافه شد). 18 ماه پس از کوددهی تاثیرپذیری صفات ریختاری وزن خشک، قطر یقه، طول نهال، طول ریشه و نسبت ریشه به ساقه و صفات فیزیولوژیکی غلظت عناصر پرمصرف، قند محلول، رنگدانه های کلروفیل کل و کاروتنوئید، فنول و تانن، اسیدآمینه پرولین و فعالیت آنزیم پراکسیداز از تیمارهای کودی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS 16 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که با افزودن تیمارهای مختلف هر دو نوع کود دامی و ازته، رشد طولی (از 14/16 در تیمار شاهد به 4/34 سانتی متر در تیمار 3 گرم کود ازته در هر گلدان)، تعداد برگ، وزن تر و وزن خشک اندام هوایی و زمینی و طول ریشه اصلی نهال ها در مقایسه با نهال های شاهد افزایش یافت. علاوه بر این، کوددهی سبب افزایش جذب عناصر نیتروژن (از 6/8 میلی گرم در تیمار شاهد به 18 میلی گرم در گرم وزن خشک در تیمار بیشترین مقدار کود ازته)، پتاسیم، کلسیم و سدیم و کاهش جذب فسفر و منیزیم و همچنین سبب افزایش رنگدانه ها، قندهای محلول (از 73/8 میلی گرم در تیمار شاهد به 72/10 میلی گرم در گرم وزن خشک در تیمار بیشترین نسبت کود دامی) و پروتئین (از 42/5 درصد در تیمار شاهد به 27/11 درصد در تیمار بیشترین مقدار کود ازته) شد. در م
  24. ارزیابی توان گونه های چوبی کاشته شده در محوطه صنایع پتروشیمی بیستون در گیاه پالایی فلزات سنگین
    1394
    در دهه های گذشته ورود آلاینده های با منشاء انسانی مانند فلزات سنگین به درون اکوسیستم های طبیعی به طور چشمگیری افزایش یافته است و صنایع پتروشیمی با توجه به ماهیت فعالیت آنها و به واسطه تولید پساب های آلوده، انتشار گازهای آلاینده و پسماندهای خطرناک که فلزات سنگین و دیگر ترکیبات سمی را شامل می شوند، پتانسیل بالایی در افزایش آلودگی محیط زیست دارند. گیاه پالایی روشی زیستی برای اصلاح خاک های آلوده به فلزات سنگین است که در آن از گیاهان برای کاهش آلودگی، حذف، تجزیه و یا تثبیت آلاینده ها به ویژه نوع انسان ساز آن استفاده می شود. در این تحقیق ضمن ارزیابی مقایسه ای میزان انباشت فلزات سنگین مس، کروم، کادمیوم و سرب (که اغلب در پساب کارخانجات صنایع پتروشیمی در غلظت های بالا یافت می شوند) در هشت گونه ی چوبی چنار (Platanus orientalis)، نارون چتری (Ulmus carpinifolia var. umbraculifera)، سرو شیراز (Cupressus sempervirens var. fastigiata)، کاج تهران (Pinus eldarica)، خرزهره (Nerium oleander)، شمشاد فرنگی (Euonymus japonicas)، بید مجنون (Salix babylonica) و اقاقیا (Robinia pseudoacacia) در حال رشد در محوطه صنایع پتروشیمی بیستون کرمانشاه به عنوان منطقه آلوده و در محوطه مجموعه تاریخی بیستون، به عنوان منطقه شاهد، ویژگی های فیزیولوژیکی مانند غلظت اسید آمینه پرولین و کربوهیدرات های محلول نیز بررسی شد. آنالیز داده ها در قالب یک ازمایش فاکتوریل با دو فاکتور منطقه در دو سطح و گونه در هشت سطح انجام گرفت. بر اساس نتایج بدست آمده غلظت فلزات سنگین در برگ اکثر گونه های مورد مطالعه در منطقه آلوده بیشتر از منطقه شاهد بود و در منطقه آلوده نیز میزان انباشت فلزات مختلف در گونه های مختلف، بسته به گونه به طور معنی داری متفاوت بود. علاوه بر این، مقدار اسید آمینه پرولین در برگ اکثر گونه ها و مقدار کربوهیدرات محلول برگ نیز در همه گونه های مورد مطالعه در منطقه آلوده بیشتر از منطقه شاهد بود. از آنجا که میزان جذب فلزات سنگین توسط گیاهان متناسب با غلظت آن ها در محیط، افزایش پیدا می کند این نتایج می تواند وجود فلزات سنگین بیشتر، نسبت به منطقه شاهد را در محیط منطقه آلوده، ثابت کند و همچنین گویای این مهم باشد که گونه های گیاهی در محیط های آلوده به فلزات سنگین با توان و قابلیت های مختلف، می توانند تا حدی آلودگی محیط
  25. شناسایی خشکیدگی توده های بلوط با استفاده از فن آوری سنجش از دور (مطالعه موردی: بخشی از جنگلهای استان لرستان)
    1394
    پژوهش حاضر با هدف بررسی قابلیت داده های سنجنده OLI ماهواره لندست در تهیه نقشه خشکیدگی توده های بلوط ایرانی در شهرستان کوهدشت استان لرستان صورت گرفت. تصحیح اتمسفری تصاویر به روش FLAASH انجام شد. باندهای مصنوعی شامل شاخص های گیاهی مناسب برای کاهش اثر بازتاب خاک و مولفه های حاصل از تجزیه مولفه های اصلی ایجاد شدند. برای برداشت نقشه واقعیت زمینی از روش نمونه برداری انتخابی استفاده شد. برای این منظور تعداد 150 قطعه نمونه مربعی شکل و با ابعاد 30 ×30 متر انتخاب شدند. مجموعه باندی مناسب برای طبقه بندی به کمک نمونه های تعلیمی، همبستگی بین باندها و نیز با استفاده از شاخص واگرایی تبدیل شده انتخاب شد. طبقه بندی داده ها به روش نظارت شده و با استفاده از الگوریتم های متوازی السطوح، حداقل فاصله از میانگین و حداکثر احتمال در ابتدا با 5 کلاسه خشکیدگی (سالم و خشکیدگی 25 – 0 درصد، 50 – 25 درصد، 75–50 درصد و بیشتر از 75 درصد) انجام و با نقشه واقعیت زمینی مورد ارزیابی صحت قرار گرفت. به دلیل تفکیک پذیری کم بین برخی از کلاسه ها، این کلاسه ها با هم ادغام شدند. در نهایت طبقه بندی با 2 کلاسه خشکیدگی (سالم، خشکیده) انجام شد و بالاترین صحت و ضریب کاپا به ترتیب معادل 90 درصد و 0.70 با روش حداکثر احتمال به دست آمد. نتایج به دست آمده بیانگر کارایی و قابلیت مناسب داده های سنجنده OLI ماهواره لندست در تهیه نقشه خشکیدگی توده های بلوط در منطقه مورد مطالعه می باشد.
  26. اثر آتشسوزی بر ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک خاک در جنگل های بلوط زاگرس شمالی (مطالعه موردی: جنگل های اطراف مریوان)
    1394
    در سال های اخیر آتش سوزیهای طبیعی و یا ایجاد شده توسط بشر با نابودی هزاران هکتار از جنگل های مریوان باعث تغییر سیمای ظاهری این جنگل ها شده است. از این رو در این پژوهش به منظور بررسی اثرات آتش سوزی بر خواص فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک، خاک، دو منطقه جنگلی مورد بررسی قرار گرفت به گونه ای که یکی از آنها پس از گذشت سه سال از وقوع آتش و دیگری با سه سال متوالی آتش سوزی در دو عمق Cm 5-0 و Cm 10-5 بررسی شد. همچنین منطقه دیگری به عنوان شاهد، با شرایط فیزیوگرافی یکسان، در نزدیکی مناطق آتش سوزی انتخاب گردید. از هر کدام سه نمونه تصادفی مرکب، از دو عمق یاد شده برداشته شد. در نمونه های برداشته شده پس از آماده سازی، پارامترهای اسیدیته pH، شوری EC، کربن آلی، ازت کل، میزان فسفر و پتاسیم قابل دسترس، کربنات کلسیم معادل، نیتروژن کل، بافت خاک، تنفس فعال و تنفس تحریک شده، شمارش قارچ، باکتری، آکتینومیست، ازتوباکتر و باکتری های حل کننده فسفات با روش های استاندارد اندازه گیری شدند. یافته های این پژوهش نشان داد که پس از گذشت سه سال از آتش سوزی تمام ویژگی های مورد بررسی در عرصه سوخته نسبت به شاهد در هر دو عمق مورد بررسی افزایش یافته بود، اما این افزایش در تمام این ویژگی ها به استثنای پتاسیم و فسفر قابل دسترس (در عمق Cm 5-0)، از نظر آماری معنی دار نشد. افزون بر آن اثرات باقی-مانده آتش سوزی در لایه سطحی (Cm 5-0) به دلیل شدت و تماس بیشتر آتش سوزی در این لایه، نسبت به لایه زیرسطحی (Cm 10-5) بیشتر بود، به طوری که می توان گفت آتش سوزی تاثیر چندانی بر ویژگی های لایه زیرسطحی خاک نداشت. همچنین نتایج نشان داد که هر چند سه سال از وقوع آتش سوزی سپری شده است، اما تاثیر آن همچنان بر افزایش ماده آلی، میزان قابل دسترس پتاسیم و فسفر و کربنات کلسیم معادل قابل مشاهده است. نتایج نشان داد که به طور عموم آتش سوزی بر ویژگی های بررسی شده خاک سطحی دارای بیشترین اثر و بر خاک زیر سطحی یک اثر میانه را داشت. هدایت الکتریکی و کربنات کلسیم معادل با بیشترین میزان در خاک سوخته تغییرات قابل توجهی را از خود نشان دادند. همچنین میزان قابل دسترس نیتروژن، پتاسیم، فسفر، کلسیم و منیزیم پس از آتش سوزی افزایش یافت، در حالی که ظرفیت تبادل کاتیونی CECدر خاک سوخته شده در مقایسه با خاک شاهد بدون تغییر باقی ماند. اسیدیته و میزان کربن و نیترو
  27. موفقیت و رویش قلمه های صنوبر (Populus nigra) و پالونیا (Palownia fortonei) در استان کردستان
    1394
    صنوبر و پالونیا به عنوان دو گونه سریع الرشدکه با توجه به تولید زی توده بالا می توانند در زراعت چوب به عنوان منبع تولید درآمد مورد استفاده قرار گیرند. گونه صنوبر از زمان قدیم در استان کردستان مورد استفاده قرار می گیرد ولی در سالهای اخیر گونه پالونیا به منظور استفاده در زراعت چوب در استان مورد توجه قرار گرفته است. تحقیق حاضر به منظور مقایسه و بررسی سازگاری اولیه گونه پالونیا در استان و مقایسه آن با گونه صنوبر انجام شد. این تحقیق در قالب یک آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا ًتصادفی با چهار عامل تاثیرگذار از قبیل گونه در دو سطح (صنوبر و پالونیا)، فاصله کاشت قلمه در سه سطح ( 10، 15 و 20 سانتی متر)، تناوب آبیاری در سه سطح (2روز، 4روز و 6روز) و قطر قلمه در دو سطح (0.5- 1 و 1.5-1 سانیمتر) در 5 تکرار 6 تایی (30 قلمه در هر تیمار) در نهالستان گریزه سنندج به اجرا درآمد. برخی صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال ها از قبیل درصد زنده مانی، وزن اندام زیر زمینی، وزن اندام هوایی، قطر یقه نهال، ارتفاع نهال، درصد رطوبت، فسفر، کلروفیل، نیتروژن و اسید آمینه آزاد پرولین برگ نهال ها مورد بررسی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزارهای آماری SPSS و EXCEL استفاده شد. ابتدا داده های جمع آوری شده توسط آزمون کلموگروف- سمیرنوف از نظر نرمال بودن مورد بررسی قرار گرفتند و سپس به منظور بررسی تاثیر فاکتورها و اثرات متقابل آنها در قالب آزمایش فاکتوریل تجزیه واریانس شدند. نتایج نشان داد که اثر تیمارهای اعمال شده بر روی اکثر صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی مورد مطالعه معنی دار بوده است. بر اساس تجزیه و تحلیل و مقایسه صفات مورد بررسی می توان گفت که بهترین تیمار آبیاری برای گونه صنوبر، آبیاری 4 روزه و برای گونه پالونیا 2روزه بوده است. درصد زنده مانی تحت تاثیر تیمارهای اعمال شده در گونه صنوبر با تفاوت معنی داری بیشتر از پالونیا بوده است. یشترین مقدار رویش برای دو گونه در فاصله کاشت 10سانتی متر و آبیاری 4 روزه برای صنوبر و 2 روزه برای پالونیا بوده است ولی از نظر تیمار قطر قلمه این دو گونه اختلاف معنی داری با هم نداشتند. قطر و درصد رطوبت گونه پالونیا در هر سه فاصله کاشت به صورت معنی داری بیشتر ازگونه صنوبر بود ولی مقایسه ارتفاع این گونه ها نتایج معکوسی را نشان داد. بیشترین مقدار وزن اندام
  28. موفقیت و رشد پیوند در گونه اقاقیا (Robinia pseudoacacia L.)
    1394
    درخت اقاقیا یک درخت خزان کننده است که با توجه به سازگاری به شرایط آب و هوایی گوناگون دارای حوزه گسترش وسیعی درجهان می باشد. همچنین به عنوان یک درخت زینتی مقاوم به خشکی و مناسب فضای سبز درون شهری یا برون شهری محسوب می شود. معمولا یکی از روش های تکثیر این گونه، تکثیر بوسیله بذر است. ولی ارقام زینتی را بیشتر از طریق پیوند زدن بر روی پایه اقاقیای معمولی از اردیبهشت تا شهریور ماه تکثیر می کنند. هدف از تحقیق حاضر بهینه کردن روش تکثیر اقاقیای چتری از طریق پیوند بود. در تیرماه 1392 در قالب آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا تصادفی با سه فاکتور نوع پیوند در دو سطح{تی (T) و تی معکوس (┴)}، قطر پایه در سه سطح (1- 5/0، 5/1- 1 و 5/2- 5/1 سانتی متر) و ارتفاع محل پیوند نیز در سه سطح (20، 40 و 60 سانتی متر)، اقاقیای چتری بر روی اقاقیای معمولی پیوند زده شد. در فروردین ماه سال 1393 عملیات سربرداری انجام گرفت. در شهریور ماه 1392 و همچنین در تابستان 1393 برخی صفات موفولوژیکی از قبیل میزان رویش قطری و ارتفاعی پیوند، درصد زنده مانی پیوند و همچنین برخی صفات فیزیولوژیکی نهالهای پیوندی از قبیل مقدار فسفر، نیتروژن، کلروفیل و اسید آمینه آزاد پرولین در برگ نهالها اندازه گیری شد. داده های جمع آوری شده پس از بررسی نرمال بودن آنها، به وسیله نرم افزار SPSS تجزیه واریانس شدند. به منظور مقایسه تیمارها با یکدیگر، پس از تایید همگنی واریانسها میانگین آنها به روش آزمون چند دامنه دانکن با همدیگر مقایسه شدند. برای رسم نمودارها از نرم افزار Exel استفاده گردید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که نوع پیوند و پایه بر روی خصوصیات پیوندک شامل تعداد پیوندهای رشد کرده (درصد گیرایی پیوند)، ارتفاع نهالهای پیوندی و کارایی جذب برخی عناصر غذایی تاثیر گذار می باشد. از نظر زنده مانی تیمار پیوند تی با قطر پایه 5/1- 1 سانتی متر و ارتفاع محل پیوند 60 سانتی متر بهتر بوده است. از نظر رویش ارتفاعی تیمار پیوند تی معکوس با قطر پایه 5/2- 5/1 سانتی متر و ارتفاع محل پیوند 20 سانتی متر بهترین بوده است. پیوندهای تحت تاثیر تیمار پیوند تی با قطر پایه 5/2- 5/1 سانتی متر و ارتفاع محل پیوند 40 سانتی متر حاوی بیشترین مقدار کلروفیل بودند.
  29. بررسی تمایز ژنتیکی درختان بلوط در رویشگاههای مختلف شهر ایلام با استفاده از لوکوس های بین ریزماهواره ای ژنومی ISSR-PCR
    1393
    جنس بلوط متعلق به خانواده Fagaceae از نظر ساختار کرومزومی دیپلوئید (2n=2x=24) است. بلوط ایرانی اصلی ترین گونه درختی تشکیل دهنده جنگل های زاگرس است. احیاء و غنی سازی این جنگل ها با گونه بلوط که مهم ترین گونه چوبی تشکیل دهنده آن است امری ضروری است. حدود 508 هزار هکتار از جنگل های زاگرس در استان ایلام قرار دارد که عنصر درختی غالب این جنگل-ها را گونه بلوط ایرانی تشکیل می دهند به دلیل فاصله گرفتن این جنگل ها از حالت کلیماکس و کاهش قابل توجه گونه های جنگلی از جمله بلوط، تعیین تنوع ژنتیکی آنها و حفاظت ذخایر ژنومی ارزشمند آنها ضروری به نظر می رسد. در این تحقیق برای ارزیابی تمایز و تنوع ژنتیکی بین و درون هشت جمعیت بلوط ایرانی شامل 104 ژنوتیپ (هر منطقه 13 درخت) با شرایط رویشگاهی متفاوت از جنگل های ایلام، DNA ژنومی با استفاده از روش CTAB با اندکی تغییرات استخراج و نتایج تکثیر با آغازگرهای مختلف روی ژل 5/1 درصد مشاهده شدند. از 22 آغازگر مربوط به نشانگر مولکولی ISSR، 15 آغازگر نوارهای تکرارپذیر و قابل امتیازدهی تکثیر نمودند. ماتریس تشابه دایس و جاکارد با استفاده از نرم افزارهای(DARwin (Ver 5.0، Mega 3.1 محاسبه و داده-های حاصل با استفاده از نرم افزار GenALex (ver 6.4)تجزیه واریانس مولکولی شدند. در مجموع 189 باند تشکیل شد که همه باندها صددرصد چندشکل بودند. تعداد قطعات تکثیر شده دامنه ای از 7 تا 20 آلل داشت. میانگین آلل های تولید شده، 6/12 باند برای هر آغازگر بود. اندازه قطعات تکثیر یافته 100 تا 1800 جفت باز بود. بالاترین میزان شاخص تنوع ژنی و شاخص شانون مربوط به جمعیت کوثر و پایین ترین میزان شاخص تنوع ژنی و شاخص شانون به جمعیت چغاسبز اختصاص داشت. میانگین شاخص شانون (I) برای تمام جمعیت ها 227/0 و میانگین شاخص تنوع ژنی(He) تمام جمعیت ها 147/0 بود.آنالیز واریانس مولکولی نشان داد که سطح بیشتری از تنوع به درون جمعیت ها (79 درصد) تعلق داشت، در حالی که تنها 21% تنوع در بین جمعیت ها مشاهده گردید. تجزیه خوشه ای داده ها با استفاده از شاخص عدم تشابه دایس و الگوریتم اتصال مجاور(NJ) انجام شد. دندروگرام بدست آمده 8 جمعیت بلوط ایرانی را در پنج خوشه گروه بندی نمود. جمعیت نخجیر؛ جمعیت های کوثر و شلم؛ جمعیت ارغوان، جمعیت های چغاسبز و ششدار و در نهایت جمعیت های بانگنجاب و قوچعلی از هم متمایز شدند. د
  30. تنوع ژنتیکی جمعیت های افراکیکم(.Acer monspessulanum L) در جنگل-های زاگرس شمالی ایران
    1393
    آگاهی از میزان تنوع ژنتیکی گونه های درختی امری ضروری برای توسعه استراتژی های مدیریت و حفاظت جنگل است. به منظور ارزیابی تنوع ژنتیکی افرا کیکم (Acer monspessulanum L.)، 51 ژنوتیپ از روستاهای گمارلنگ، آرمرده، هواره خول و سیوچ توسط 13 آغازگر ISSR مورد بررسی قرار گرفت. از میان 120 نوار تکثیر شده، 117 باند چندشکلی نشان دادند. شاخص محتوای اطلاعاتی چندشکل آغازگرها در محدوده (45/0-20/0) بود. دندروگرام بدست آمده از نشانگر ISSR، نشان داد که دسته بندی مبتنی بر داده های نشانگری جمعیت ها از همخوانی نسبتا ضعیفی با مختصات جغرافیایی و دوری و نزدیکی آنها برخوردار است. این نتیجه از طریق آزمون همبستگی منتل نیز تایید شد. نتایج تجزیه واریانس مولکولی نشان داد که عمده تنوع در داخل جمعیت ها است (86 درصد تنوع درون جمعیتی در مقابل 14 درصد تنوع بین جمعیتی). میزان جریان ژنی 94/2 برآورد شد که می تواند توجیه خوبی برای وجود تنوع بالا در داخل جمعیت ها و تنوع کم بین جمعیت ها باشد. تجزیه به مختصات اصلی، گروهبندی بدست آمده در تجزیه خوشه ای را توجیه نمود. میانگین شاخص شانون (I) و شاخص تنوع ژنی (HE) به ترتیب 47/0 و 30/0 برآورد شد. ضریب تمایز بین جمعیتی (Gst) 14 درصد از کل تنوع را به تنوع ژنتیکی بین جمعیت ها نسبت داد که این نتایج با نتایج بدست آمده از تجزیه واریانس مولکولی همخوانی دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که نشانگر ISSR می تواند یک سیستم نشانگر مناسب در جهت تشخیص تنوع و روابط ژنتیکی در بین جمعیت های افرا کیکم زاگرس شمالی باشد.
  31. برآورد کمی و کیفی بذر گونه مازودار در جنگل های بانه
    1393
    مهم ترین مشکل در جنگل های زاگرس عدم استقرار زادآوری و خطر عدم استمرار می باشد. با توجه به اینکه بذر درختان برای استقرار زادآوری ضروری هستند، در این پژوهش برآورد کمی و کیفی بذر و درخت مازودار در جنگل های روستای کانی برد شهرستان بانه، استان کردستان مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا به منظور آگاهی از وضعیت عمومی منطقه 20 پلات 400 متر مربعی (20×20 متر) به روش تصادفی سیستماتیک انتخاب و مشخصه های قطر یقه، قطر برابر سینه، ارتفاع کل، ارتفاع تنه، ارتفاع تاج، دو قطر بزرگ و کوچک تاج درختان به تفکیک گونه برداشت گردید. برای برآورد کمی بذر محدوده ای به مساحت 80 هکتار انتخاب و تعداد 80 اصله درخت در دو طبقه قطری (کمتر از 25 و بیشتر از 25 سانتی متر) و در چهار جهت جغرافیایی (شمال، شرق، جنوب و غرب) انتخاب شد. همه بذرهای روی درخت با استفاده از چوب دستی ریزش و جمع آوری شده و وزن آن ها با استفاده از ترازو در عرصه اندازه گیری شد. از هر درخت به صورت تصادفی150 عدد بذر در پاکت ریخته شده و به آزمایشگاه بیولوژی جهت انجام بررسی های کمی و کیفی منتقل شدند. از هر سطح به طور تصادفی 50 عدد بذر (5 تکرار 10 تایی) انتخاب و طول، عرض و وزن آن-ها اندازه گیری شد و در گلدان های پلاستیکی کاشت شدند. نتایج نشان داد که جهت های جغرافیایی تاثیر معنی داری بر مشخصه های کمی درختان و مقدار تولید بذر ندارند اما درختان موجود در جهت های شمالی و شرقی بذرهای بزرگتر و سنگین تری نسبت به جهت های جنوبی و غربی تولید می نمایند. میانگین تولید بذر 907/1 کیلوگرم برای هر درخت مازودار بود. میزان تولید بذر از صفر تا 870/19 کیلوگرم و صفر تا 3088 دانه بذر برای هر درخت متغییر بود. طبقه قطری درخت تاثیر معنی دار بر تولید بذر داشته و با افزایش قطر درخت، تولید بذر نیز افزایش می یابد. درصد رطوبت بذر در دامنه های شمالی و شرقی بیشتر از دامنه های جنوبی و غربی بود و این اختلاف در سطح 99 درصد معنی دار می باشد. درصد بذرهای ناسالم در دامنه های شمالی بیشتر بود و دارای اختلاف معنی دار در سطح 95 درصد بود. وزن هزاردانه در دامنه های شمالی بیشتر از سایر دامنه ها و دارای اختلاف معنی دار می باشد. اختلاف معنی داری در وزن خشک ساقه در جهت های جغرافیایی وجود ندارد. زی توده برگ در دامنه های جنوبی و غربی بیشتر از دامنه های شمالی و شرقی و دارای اختلاف در سطح 99 درصد می
  32. برآورد میزان شاخص سطح برگ (leaf area index) توده وی ول-مازو در جنگل-های دست نخورده و گلازنی شده بانه
    1393
    شاخص سطح برگ یکی از پارامترهای مهم اکولوژیکی است که در مدیریت توده های جنگلی مورد توجه قرار می-گیرد. در تحقیق حاضر به منظور برآورد میزان شاخص سطح برگ و سطح ویژه برگ درختان، چند توده وی ول و مازودار از قبیل توده گلازنی نشده و همچنین سه توده که در سالهای مختلف گلازنی شده بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. شاخص سطح برگ درختان به دو روش نمونه برداری برآوردی و روش عکس برداری نیم کروی برآورد شد. برای محاسبه شاخص سطح برگ به روش نمونه برداری برآوردی، 36 اصله وی ول و مازودار در طبقات قطری مختلف با ابعاد تاج متوسط و تقریبا همگن انتخاب شدند و از چهار جهت اصلی آنها (شمال، جنوب، شرق و غرب) به صورت تصادفی در قسمت میانی تاج پوشش، چهار شاخه انتخاب و قطع گردید. به منظور محاسبه زی توده، وزن تر برگ و شاخه با استفاده از ترازویی با دقت 20 گرم، در عرصه اندازه گیری شد. برای تعیین سطح برگ و در نهایت شاخص سطح برگ گونه های مورد بررسی، از رابطه بین "مساحت برگ" و " وزن خشک برگ" استفاده گردید. در روش غیرمستقیم به وسیله دوربین مجهز به عدسی چشم ماهی، عکس برداری در دو فصل رویش و خزان صورت گرفت. تصاویر نیم کروی ویرایش شده، با استفاده از نرم افزار Gap Light Analyzer پردازش شدند. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده پس از آزمون نرمال بودن آنها در قالب یک آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا تصادفی به وسیله نرم افزارSPSS انجام گرفت. میانگین های بدست آمده با قبول فرض همگنی واریانس ها بوسیله آزمون دانکن با همدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان داد که در هر دو روش، میانگین شاخص سطح برگ در سطح تک درخت و توده در سال اول پس از گلازنی کمترین مقدار بوده است. شاخص سطح برگ توده وی ول - مازودار در روش نمونه برداری برآوردی، در توده گلازنی نشده، سال های اول، دوم و سوم پس از گلازنی به ترتیب 9156/1، 3347/0، 7086/0 و 02/1 محاسبه گردید. بین میانگین های بدست آمده از دو روش مورد استفاده تفاوت معنی دار در سطح 5% وجود دارد به طوری که مقدار میانگین شاخص سطح برگ تک درخت در هر دو گونه مورد مطالعه به روش عکس برداری به طور معنی داری کمتر از روش نمونه برداری برآورد شده است.
  33. بررسی برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال های بنه در سطوح مختلف نور و آبیاری
    1393
    اهمیت منابع آبی و نحوه توزیع آن و تاثیر نور در میزان آب مصرفی گیاه اهمیت مطالعات در این زمینه را روشن می سازد. این مطالعه در جهت بررسی اثر میزان آبیاری و نور دریافتی به صورت تلفیقی بر روی برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نونهال های بذری بنه در سال اول کاشت با هدف تعین بهترین تیمار آبیاری و نوری برای رشد و پرورش نونهال های بنه در نهالستان بوده است. بنه یک گیاه چند منظوره بوده و علاوه بر استفاده از چوب آن، به عنوان یکی از مهمترین محصولات فرعی جنگلهای غرب در زندگی مردم منطقه نقش مهمی دارد. در این تحقیق اثر دو فاکتور آبیاری در 4 سطح(بدون آبیاری یا شرایط دیم، دو روز یکبار، پنج روز یکبار و ده روز یکبار آبیاری) و فاکتور نور در سه سطح (نور 100 درصد، نور 50 درصد یا نیم سایه و سایه 80% ) بر روی نونهال های گلدانی بنه در سال اول کاشت مورد بررسی قرار گرفت. پس از اتمام جمع آوری داده ها ، تجزیه و تحلیل آن ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. برای بررسی نرمالیته داده ها از آزمون کلموگروف - اسمیرنف استفاده شد تا پیش شرط نرمال بودن توزیع داده ها برای انجام تجزیه واریانس لحاظ شود. برای انجام تجزیه واریانس از روش General Linear Model استفاده شده و مقایسۀ میانگین ها با آزمون دانکن انجام شد. برای مقایسه اثرات متقابل نیز از دستور Lsmeans استفاده شده و از نمودارهای مربوطه برای تفسیر نتایج استفاده شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که اثر تیمارهای آبیاری و نوری اعمال شده و همچنین اثر متقابل آن ها بر روی تمامی صفات مورفولوژیکی (ارتفاع، قطر یقه نهال، تعدادبرگ، تعداد شاخه های فرعی و تعداد جوانه، شادابی، وزن تر و خشک ساقه و ریشه، ) و فیزیولوژیکی (سطح برگ، سطح ویژه برگ، پتاسیم برگ، قندهای محلول، فسفر برگ، کلروفیل، نیتروژن،) مورد مطالعه معنی دار بوده است (P≤ 0.05). در تیمار نوری کمتر(سایه و نیم سایه) تاثیر خشکی بر روی نهال ها به طور معنی داری کمتر بوده است. در تیمار نور کامل و آبیاری صفر کلیه نهال ها خشک شدند و از بین رفتند. در تیمارهای آبیاری بیشتر (دو و پنج روزه) نهال ها عمدتاً بویژه در شرایط نور کامل و آبیاری دو روز یکبار رشد خوبی داشتند و دچار استرس و کمبود مواد غذایی نشدند. در حالی که در آبیاری کمتر (10 روز یک بار و آبیاری صفر یا شرایط دیم) نهالها علائم تنش خشکی را به طور
  34. تاثیر آبیاری و سایه بر روی برخی صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال های تایله
    1392
    اهمیت منابع آبی و نحوه توزیع آن و تاثیر نور در میزان آب مصرفی گیاه اهمیت مطالعات در این زمینه را روشن می سازد. این مطالعه در جهت بررسی اثر میزان آبیاری و نور دریافتی به صورت تلفیقی بر روی برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال های دو ساله تایله با هدف تعین بهترین تیمار آبیاری و نوری برای رشد و پرورش نهال های تایله در نهالستان بوده است. این گونه همواره در استان کردستان و سایر مناطق خشک و نیمه خشک کشور برای جنگلکاری مورد توجه می باشد. در این تحقیق اثر دو فاکتور آبیاری در 4 سطح( هر روز یکبار، دو روز یکبار، شش روز یکبار، هشت روز یکبار و ده روز یکبار آبیاری) و فاکتور نور در سه سطح (نور 100 درصد، نور 50 درصد یا نیم سایه و سایه کامل) بر روی نهال های گلدانی دو ساله مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری داده ها پس از آزمون نرمال بودن آنها، در قالب یک آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا تصادفی صورت گرفت. میانگین های بدست آمده با توجه به همگنی و یا ناهمگنی واریانس ها، بوسیله آزمون های مقایسه میانگین ها با همدیگر مقایسه شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و Excel استفاده شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که اثر تیمارهای آبیاری و نوری اعمال شده و همچنین اثر متقابل آنها بر روی تمامی صفات مورفولوژیکی (ارتفاع و قطر یقه نهال) و فیزیولوژیکی (سطح برگ، سطح ویژه برگ، اسید آمینه آزاد پرولین، پتاسیم برگ، قندهای محلول، فسفر اندام هوایی، کلروفیل) مورد مطالعه معنی دار بوده است (P≤ 0.05). در تیمار نوری کمتر(سایه و نیم سایه) تاثیر خشکی بر روی نهال ها به طور معنی داری کمتر بوده است. در تیمارهای آبیاری بیشتر (هر روزه) نهال ها عمدتاً بویژه در شرایط سایه کامل دچار استرس غرقابی و همچنین کمبود مواد غذایی شدند. در حالی که در آبیاری کمتر (8 و 10 روز یک بار) نهالها علائم تنش خشکی را به طورقابل توجه ای نشان دادند. در تیمار سایه نیاز آبی نهال کاهش یافت، به طوری که آبیاری هشت و شش روز یکبار برای تیمار سایه کافی می باشد در حالی که این امر در تیمار نیم سایه بین دو تا شش روز بوده است. در تیمار نور کامل مقدار آبیاری از دو روز به بالا باعث تنش خشکی قابل توجه ای در نهال ها می شود. در کل تیمار نیم سایه با میزان آبیاری 2 تا 6 روز مناسب ترین تیمار بوده به طوری که نهال ها در این شرا
  35. ساختار توده و زادآوری طبیعی گونه های درختی و درختچه ای جنگل های زاگرس در ارتباط با عوامل
    1392
    این مطالعه به منظور بررسی تاثیر عوامل فیزیوگرافی با ساختار توده و زادآوری طبیعی در جنگل های زاگرس انجام شد. بدین منظور منطقه ای به مساحت 500 هکتار از این جنگل ها در جنوب غرب شهرستان آبدانان واقع در استان ایلام در منطقه حفاظت شده دینارکوه انتخاب شد. سپس به طور تصادفی- سیستماتیک 90 پلات مربعی شکل با ابعاد 10×10 متر مربع پیاده و در داخل هر پلات مشخصه های کلیه درختان و درختچه-ها شامل: نوع گونه ، فرم رویشی، درصد تاج پوشش، قطر برابرسینه، ارتفاع کل و موقعیت مکانی تک تک گونه ها اندازه گیری و ثبت گردید. برای بررسی وضعیت زادآوری طبیعی در منطقه در داخل هر پلات مشخصه های کلیه نهال ها از قبیل نوع گونه، فرم رویشی، تعداد جست هر جست گروه، ارتفاع نهال، قطر نهال، موقعیت نهال و تعداد نهال ها و جست ها اندازه گیری و ثبت گردید. همچنین در داخل هر پلات عوامل فیزیوگرافیک ( ارتفاع از سطح دریا، شیب و جهت دامنه) نیز ثبت گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزارهای آماری Excel وSpss پس از بررسی نرمال بودن آنها، در قالب آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا تصادفی، تجزیه واریانس شدند. میانگین های مشخصه های مورد بررسی با توجه به تایید و یا عدم تایید همگنی واریانس ها، بوسیله آزمون های مقایسه میانگین ها با همدیگر مقایسه گردیدند. نتایج نشان داد که ساختار جنگل ناهمسال بوده و عوامل فیزیوگرافی ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی بر اکثر مشخصه-های ساختار توده تاثیر معنی داری داشته ولی تاثیر شیب دامنه و همچنین اثر متقابل این عوامل بر اکثر این مشخصه ها قابل توجه نبوده است. همچنین نتایج بدست آمده نشان داد که ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی بر زادآوری طبیعی گونه ها اثر معنی داری داشته ولی تاثیر شیب دامنه و اثر متقابل دو جانبه و سه جانبه فاکتورهای مورد بررسی بر میزان زادآوری طبیعی گونه های چوبی، معنی دار نبوده است. بر اساس نتایج بدست آمده بیشترین میزان زادآوری طبیعی مربوط به طبقات ارتفاعی 1850< متر از سطح دریا در جهت-های شمالی و غربی بوده است. درصد تاج پوشش بر زادآوری طبیعی گونه ها اثر معنی داری داشته، هرچه تاج-پوشش انبوه تر باشد تراکم زادآوری طبیعی بیشتر می باشد.
  36. اثرات آتش سوزی بر زادآوری و تنوع زیستی گونه های گیاهی در منطقه جنگلی بانکول ایلام
    1392
    آتش مهمترین تهدید طبیعی برای جنگل های مناطق مدیترانه ای محسوب می شود. جنگل-های استان ایلام، مخصوصا جنگل های حوزه شهرستان شیروان چرداول به تبعیت از اقلیم مدیترانه ای بسیار مستعد آتش سوزی هستند. از مهمترین گونه های جنگلی این شهرستان می توان به برودار (Quercus brantii) اشاره کرد که جزء گونه های نسبتاً مقاوم در برابر آتش سوزی محسوب می شود. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات تنوع پوشش گیاهی و تجدید حیات گونه های چوبی در مناطق جنگلی بانکول تحت تاثیر آتش سوزی بوده است. به این منظور بعد از جنگل گردشی در منطقه مورد مطالعه، مناطقی که به ترتیب یک، دو و سه سال قبل دچار آتش سوزی شده بودند و همچنین یک منطقه بدون آتش سوزی به عنوان شاهد انتخاب گردید. مناطق انتخاب شده از نظر خصوصیات اقلیمی و فیزیوگرافی تقریبا مشابه و در فاصله کمی از هم واقع شده بودند. پس از تعیین محدوده این مناطق، آماربرداری به روش تصادفی- سیستماتیک انجام گردید. در هر کدام از مناطق آتش سوزی شده و شاهد، 10 قطعه نمونه 400 متر مربعی (20×20) به شکل مربع پیاده گردید. برای بررسی تنوع زیستی گونه های گیاهی در پلات اصلی درصد پوشش هر یک از گونه های درختی و درختچه ای تعیین و در فرم های مربوطه یاداشت گردید. همچنین برای بررسی گونه های علفی زیر اشکوب، از میکرو پلات هایی با ابعاد 1×1 متر استفاده شد. به منظور بررسی تنوع گونه ای از شاخص های سیمپسون و شانون -وینر استفاده شد، و غنا و یکنواختی در آنها مورد مطالعه قرار گرفت. داده های مربوط به پوشش گیاهی و زادآوری در اردیبهشت ماه سال 1392 جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. داده های مربوط به زادآوری گونه های چوبی پس از بررسی نرمال بودن آنها، در قالب یک طرح کاملا تصادفی تجزیه واریانس یک طرفه شدند. میانگین های بدست آمده پس از تایید همگنی واریانس ها بوسیله آزمون چند دامنه مقایسه میانگین دانکن در سطح 5% با همدیگر مقایسه شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که بین مناطق مختلف از نظر تعداد جست در هکتار اختلاف معنی داری وجود دارد و بیشترین تعداد جست در هکتار مربوط به منطقه آتش سوزی شده بعد از گذشت سه سال می باشد. همچنین نتایج نشان داد که بین مناطق مختلف از نظر تعداد نهال دانه زاد در هکتار نیز اختلاف معنی داری وجود دارد و بیشترین تعداد در هکتار نهال دانه زاد مربوط به منطقه شاهد بوده است. نتایج تجزی
  37. میزان حساسیت به آتش سوزی گونه های جنگلی مورد استفاده در جنگلکاری های استان کردستان
    1392
    آتش سوزی به عنوان یکی از تهدیدهای اساسی در جنگل های طبیعی و جنگل کاری های استان کردستان محسوب می-شود. با در اختیار داشتن اطلاعات دقیقی از خصوصیات اکولوژیکی و حساسیت گونه های مورد استفاده در جنگلکاری ها به آتش سوزی تا حد زیادی می توان در کاهش شدت و دفعات آتش سوزی موثر بود و موفقیت استقرار نهال کاری ها را تضمین کرد. لذا با توجه به اهمیت موضوع، ضرورت پیدا کردن هر گونه راه حلی برای کاهش خسارت آتش سوزی جنگل های استان به خوبی روشن است. در تحقیق حاضر به منظور مدیریت بهتر آتش سوزی ها و استقرار بهتر جنگلکاری ها در استان کردستان، چند گونه اصلی درختی که عمدتاً در جنگل کاری ها و احیای جنگل های استان بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند، از قبیل سرو نقره ای، سرو خمره ای، کاج سیاه، کاج تهران، زبان گنجشک، اقاقیا، بلوط ایرانی، وی ول، مازودار و بنه، از نظر حساسیت و مقاومت به آتش سوزی مطالعه، درجه بندی و با همدیگر مقایسه شدند. برای تعیین حساسیت به آتش سوزی گونه های جنگلی مورد مطالعه از شاخص هایی از قبیل نقطه اشتعال، نقطه گدازش، دوام شعله، درصد رطوبت، سطح کربونیزه شده، درصد کاهش جرم، جرم مخصوص ظاهری و وزن ماده خشک چوب و پوست و برگ بر اساس استانداردهای علمی استفاده شد. داده های جمع آوری شده از طریق آزمایش-های اعمال شده پس از آزمون نرمال بودن آنها، در قالب یک طرح کاملا تصادفی تجزیه واریانس یک طرفه شدند و میانگین های بدست آمده پس از بررسی همگنی و یا عدم همگنی واریانس ها، از طریق آزمون های مقایسه میانگین های پارامتری و غیر پارامتری با همدیگر مقایسه شدند. تجزیه و تحلیل آماری داده ها بوسیله نرم افزارهای آماری SPSS و EXCEL انجام شد. بر اساس نتایج حاصل ازاین تحقیق می توان گفت که بین گونه های مورد مطالعه، از نظر اکثر شاخص های مورد بررسی تفاوت معنی داری در سطح یک و پنج درصد وجود دارد. بر اساس تجزیه و تحلیل مجموع این شاخص ها، از نظر مقاومت و حساسیت به آتش سوزی می توان آنها را به سه دسته کلی تقسیم کرد: 1- گونه های حساس به آتش سوزی شامل کاج تهران، کاج سیاه و اقاقیا. 2- گونه هایی با حساسیت متوسط شامل زبان گنجشک، سرو نقره ای و سروخمره ای و 3- گونه هایی با حساسیت کم (مقاومت بالاتر) در مقابل آتش سوزی شامل بنه، مازودار، وی ول و برودار. با توجه به مستعد بودن منطقه به آتش سوزی، بهتر است در جنگلکاری ها و طرح
  38. ارزیابی پیامدهای آتش برگوناگونی زیستی و زادآوری گونه های چوبی
    1392
    آتش به عنوان یکی از فاکتورهای مهم اکولوژیکی در اکثر اکوسیستم های جنگلی می تواند زادآوری و ساختار تنوع جوامع گیاهی و پویایی آنها را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات تنوع پوشش گیاهی و تجدید حیات گونه های چوبی در مناطق جنگلی زاگرس تحت تاثیر آتش سوزی بوده است. به این منظور منطقه ای در اطراف روستای کریم آباد واقع در شهرستان بانه که در تابستان سال 1389 در معرض آتش سوزی قرار گرفته بود و همچنین در مجاورت آن منطقه دیگری با شرایط فیزیوگرافی تقریبا مشابه به عنوان شاهد انتخاب گردید. داده های مربوط به پوشش گیاهی و زادآوری در اردیبهشت ماه سال 1391 از طریق روش نمونه-برداری تصادفی سیستماتیک جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. به منظور بررسی زادآوری گونه های چوبی تعداد جست ها در هر جست گروه و همچنین تعداد ساقه جوش های حاصل از جوانه های خفته در نیم متری اول جست ها به تفکیک گونه و طبقات قطری مورد اندازه-گیری قرار گرفتند. آنالیز داده های جمع آوری شده در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی صورت گرفت. برای مقایسه تنوع گونه ای در دو منطقه از آزمون t مستقل استفاده گردید. نتایج نشان داد که آتش بر میزان تولید جست در جست گروه ها تاثیر معنی داری داشته به طوری که تعداد جست ها بعد از آتش سوزی به صورت قابل توجه ای افزایش یافته است. مقایسه میانگین جست دهی سه گونه بلوط موجود در منطقه نشان داد که میزان جست دهی بلوط ایرانی قبل و بعد از آتش سوزی با تفاوت معنی داری از گونه های ویول و مازودار بیشتر بوده است و بین میزان جست دهی این دو گونه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بیشترین میزان تولید ساقه جوش در نیم متری اول جست ها در طبقه قطری 5 سانتی متر در گونه برو مشاهده شد. نتایج بررسی تنوع پوشش گیاهی در دو منطقه آتش سوزی شده و شاهد نشان داد که شاخص های N1 مک آرتور در هر دو منطقه بیشترین مقدار را داشته است. و بالاترین یکنواختی در هر دو رویشگاه مربوط به شاخص یکنواختی سیمپسون بوده است. میانگین شاخص تنوع شانون- وینر در منطقه آتش سوزی و شاهد به ترتیب 60/2و 50/2 بدست آمد که نشان می دهد جنگل های مورد نظر از لحاظ پوشش گیاهی در وضعیت مناسبی هستند. نتایج مربوط به بررسی کلاس خوش خوراکی گونه ها نیز نشان داد که در منطقه آتش سوزی گیاهان کلاس III بیشترین و گیاهان کلاسI کمترین مقدار را
  39. مطالعه تنوع ژنتیکی جوامع بلوط جنگل های زاگرس شمالی ایران
    1392
    پایه ریزی استراتژی های مناسب مدیریتی حفاظت از ذخیره گاه های ژنتیکی و همچنین بهره برداری صحیح از درختان نیازمند درک الگوی جغرافیایی تنوع ژنتیکی جوامع طبیعی آنهاست. در این مطالعه، با استفاده از نشانگرهای ریخت شناختی، و نشانگرهای مولکولی ISSR و IRAP تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی 125، 150 و 109 ژنوتیپ برگرفته از به ترتیب 16، 18 و 15 جامعه طبیعی برودار (Quercus brantii)، مازودار (Q. infectoria)، و وی ول (Q. libani) بخش شمالی جنگل های زاگرس (شهرستان های مریوان و بانه) مورد بررسی قرار گرفت. تجزیۀ واریانس چندمتغیره صفات ریخت شناختی نشان داد که علاوه بر وجود تفاوت معنی دار درون جمعیتی، جمعیت ها از لحاظ این صفات نیز از تفاوت ژنتیکی معنی داری با هم برخوردار بودند. در هر سه گونه مورد مطالعه، صفات ریختاری طول پهنک در تبیین مولفه های اصلی و ایجاد واریانس بیشترین نقش را داشتند، به طوریکه در برودار 1/58%، در مازودار 1/55% و در وی ول 2/69% واریانس کل ناشی از این دو مشخصه بود. تجزیه واریانس مولکولی (AMOVA) با استفاده از GenAlEx و تجزیه خوشه ای UPGMA نشان داد که در هر سه گونه مورد مطالعه تنوع ژنتیکی بین پایه های درون جمعیت ها، بیشتر از تنوع بین جمعیت هاست، به طوریکه ضریب تمایز بین جمعیتی (Gst) به دست آمده از نشانگر ISSR 8/61% از تنوع ژنتیکی کل برودار را به تنوع بین پایه های درون جمعیت ها و 2/38% آن را به تنوع ژنتیکی بین جمعیت ها نسبت داد؛ به طور مشابه در مازودار 8/61% و 2/38% و در وی ول 5/57% و 4/42% تنوع ژنتیکی کل به تنوع ژنتیکی درون جمعیتی و بین جمعیتی تفکیک شد. همچنین، این ضریب در نشانگر IRAPآشکار ساخت که از تنوع ژنتیکی کل برودار، مازودار و وی ول به ترتیب 1/59%، 1/59%، و 7/65% مربوط به تنوع بین پایه های درون جمعیت هاست. بر اساس شاخصتنوع ژنتیکی نی، در برودار، مازودار و وی ول به ترتیب جوامع دست خورده گمارلنگ، دست خورده گمارلنگ، و دست خورده تاژان در مقایسه با سایر جوامع از تنوع ژنتیکی درون جمعیتی بیشتری برخوردارند. دندروگرام های UPGMA حاصل از هر یک از نشانگرها با هم مقایسه و آزمون ماتریکس مانتل برای بررسی همخوانی آنها استفاده شد. دندروگرام های بدست آمده از نشانگرهای ISSR، IRAP و ریخت شناختی در گونه های مورد مطالعه نشان داد که دسته بندی مبتنی بر داده های نشانگری جمعیت ها از همخوانی ضعی
  40. القاء کالوس و تراریزش ارغوان (Cercis griffithii Boiss) با استفاده از اگروباکتریوم تومه فاشینس
    1392
    ارغوان (Cercis griffitii) به دلیل ارزش زیبایی شناختی، برخورداری از خواص متعدد دارویی و اهمیت زیست محیطی در بسیاری از برنامه های جنگل کاری شهری کشت و به حفظ ذخایر ژنتیکی آن در جنگل داری پایدار بسیار اهمیت داده می شود. در این مطالعه به منظور القاء کالوس ریزنمونه های ساقه و کوتیلدون گیاهچه های درون شیشه ای ارغوان در محیط کشت MS حاوی غلظت های مختلف 1، 2، 4 و 5 میلی گرم بر لیتر تو،فور-دی کلروفنوکسی استیک اسید (2,4-D) به تنهایی یا نفتالن استیک اسید (NAA) در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیتر بنزیل آمینو پورین (BAP) کشت شدند. نتایج نشان داد که محیط کشت حاوی 2 میلی گرم بر لیتر 2,4-D با 92% کالوس زایی تیمار هورمونی مناسب برای القاء کالوس از ریزنمونه ساقه بود؛ در مقابل ریزنمونه های کوتیلدون هنگامی که در محیط کشت MS حاوی 5 میلی گرم بر لیتر 2,4-D کشت شدند بیشترین درصد (97%) القاء کالوس را نشان دادند. به منظور تراریزش سویه های اگروباکتریوم با پلاسمید حاوی ژن گاس از روش ذوب – انجماد با استفاده از دو ماده تریس و کلرید کلسیم استفاده شد که بر اساس نتایج به دست آمده، استفاده از تریس در سویه AGL1 موفقیت آمیزتر بود. همچنین غلظت بهینه آنتی بیوتیک کانامایسین (100 میلی گرم بر لیتر) برای باززایی جنین های دارای ژن مقاومت به این آنتی بیوتیک تعیین شد. به منظور تراریزش ریزنمونه های جنین زایگوتی اثر شرایط خلاء، سویه اگروباکتریوم و تراکم نوری بر تراریزش جنین ارغوان مورد بررسی قرار گرفت. سپس ساقه جوان و کوتیلدون گیاهچه های تراریخته احتمالی به منظور القاء کالوس در محیط کشت MS حاوی 2 میلی گرم بر لیتر از تنظیم کننده رشد 2,4-D کشت شدند. از آنالیز هیستوشیمیایی و واکنش زنجیره ای پلیمراز(PCR) کالوس و بافت های مختلف پیکره گیاهچه های به دست آمده جهت ارزیابی تراریختی آنها استفاده شد؛ بر اساس نتایج به دست آمده بیشترین درصد تراریزش در استفاده از سویه AGL1 با تراکم نوری 8/0 در شرایط خلاء حاصل شد.
  41. بررسی و مقایسه وضعیت موجودی توده های کمتر دست خورده و تخریب شده در جنگلهای بلوط کردستان
    1391
    جنگلهای غرب ایران با مساحت حدود 5/3 میلیون هکتار از نظر حفاظتی، اقتصادی و اجتماعی، تفرجگاهی و ذخایر آب زیر زمینی از ارزش بسیار بالایی برخوردار می باشند. درختان اصلی تشکیل دهنده این جنگلها از سه گونه بلوط (Quercus persica , Quercus infectoria , Quercus libani ) می باشند. متاسفانه این جنگلها تخریب شده و غالباً به صورت شاخه زاد می باشند. مطالعه هر چه دقیقتر این جنگلها و کسب اطلاعات بیشتر از نظر ساختاری باعث مدیریت بهتر در جهت ایفای نقش آنها خواهد شد. در زاگرس شمالی، در استانهای کردستان و آذربایجان غربی آرامگاه های متعددی وجود دارند که پوشش گیاهی آنها کمتر مورد تخریب یا بهره برداری قرار گرفته است و به عنوان مکانی مقدس حرمت آنها با عدم دخل و تصرف پاس داشته می شود که قطورترین و بلندترین درختان جنگلهای زاگرس را می توان در آنها جستجو نمود. با بررسی این مکانها می توان تا حد زیادی به پتانسیل واقعی جنگلهای زاگرس دست یافت که می تواند درجهت مدیریت صحیح و بهره برداری درست از این توده ها مورد استفاده قرار گیرند. در این تحقیق، چهار آرامگاه در اطراف شهر مریوان که یکی از بزرگترین شهرهای مناطق جنگلی استان کردستان است به عنوان مناطق «کمتر تخریب شده» و به منظور مقایسه، مناطق اطراف این آرامگاه ها که از نظر شرایط توپوگرافی و اقلیمی تقریباً یکسان بوده اند، به عنوان مناطق «تخریب شده» انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از روش آماربرداری تصادفی سیستماتیک با قطعات نمونه به مساحت 15 (آر) استفاده شد. داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار SPSS و EXEL مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند و با استفاده از آزمون t_test معنی دار بودن اختلاف میانگین پارامترهای مورد نظر در دو منطقه «تخریب شده» و «کمتر تخریب شده» با هم مقایسه و نتایج حاصل از آنها به صورت نمودارها و جداول مرتب شده اند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که میانگین تمامی پارامترهای مورد مطالعه از قبیل قطر برابر سینه، ارتفاع درختان، سطح مقطع برابر سینه، حجم سرپا و میزان زادآوری، در منطقه «کمتر تخریب شده» به طور معنی داری بیشتر از منطقه «تخریب شده» می باشد. اگر میزان تخریب توده جنگلی در اماکن مقدس تقریباً صفر در نظر گرفته شود، مقایسه این دو منطقه نشان می دهد که میانگین میزان تخریب از نظر پارامترهای مورد مطالعه، در اطراف این من
  42. زیست پالایی فلزات سنگین توسط گونه های چوبی مورد استفاده در جنگلداری شهری سنندج
    1391
    افزایش شهرنشینی و تمرکز جمعیت و به دنبال آن افزایش حمل و نقل در شهرها آثار ناگوار زیادی بر شرایط زیستی محیط شهری دارد. بخشی از آلودگی که از طریق حمل و نقل و راه ها به محیط وارد می شود، مربوط به فلزات سنگین است. فلزات سنگین، عناصری با وزن اتمی بالا هستند که مقادیر بالای این فلزات می تواند برای موجودات زنده مضر باشد و در عین حال می توانند در گیاهان انباشته شوند. بعضی پارامترهای فیزیولوژیکی گیاهان از قبیل اسید آمینه آزاد پرولین، رنگدانه کلروفیل و غیره، تحت تاثیر آلودگی به فلزات سنگین، دچار تغییراتی می شوند. تحقیق حاضر به منظور بررسی توان زیست پالایی درختان، میزان و روند انباشت برخی فلزات سنگین از قبیل سرب، روی، کادمیم و منگنز در تعدادی از گونه های چوبی کاشته شده در شهر سنندج شامل سرو خمره ای (Biota orientalis)، کاج سیاه (Pinus nigra)، چنار (Platanus orientalis)، زبان-گنجشک (Fraxinus rotundifolia) و اوجا (Ulmus carpinifolia) و همچنین بررسی تاثیر این فلزات بر برخی از صفات فیزیولوژیکی آن ها انجام گرفت. برای انجام این تحقیق دو منطقه یکی در مرکز شهر سنندج با ترافیک بالا به عنوان منطقه آلوده و دیگری در محوطه دانشگاه کردستان با ترافیک ناچیز به عنوان منطقه شاهد انتخاب شدند. در هر دو منطقه از همه گونه های مورد مطالعه از تعداد 10 اصله درخت نمونه های برگ و سرشاخه در دو زمان مختلف سال (مرداد و آبان ماه) تهیه شدند. همچنین در پای هر درخت نمونه برداری خاک جهت تعیین غلظت فلزات سنگین در آن ها، انجام گردید. داده های جمع آوری شده در قالب آزمایش فاکتوریل ترتیبی بر پایه طرح کاملا تصادفی با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که غلظت اکثر فلزات در منطقه آلوده هم در خاک و هم در برگ اکثر گونه های مورد مطالعه به طور معنی داری بیشتر از منطقه شاهد است و در منطقه آلوده نیز میزان انباشت فلزات مختلف در گونه های مختلف، متفاوت بوده است. میزان کلروفیل برگ در تمامی گونه های مورد مطالعه در منطقه آلوده نسبت به شاهد کاهش یافته ولی میزان پرولین برگ اکثر گونه ها در منطقه آلوده بیشتر از شاهد است. روند انباشت فلزات موردنظر در شاخه و برگ نیز در گونه های مورد مطالعه در منطقه آلوده در دو زمان مختلف، متفاوت است.
  43. تهیه نقشه خطر آتش سوزی جنگل (مطالعه موردی: جنگل های سروآباد در استان کردستان)
    1391
    براساس آمار فائو سالانه 6 درصد از جنگل های ایران در اثر آتش سوزی از بین می رود. جنگل های استان کردستان به عنوان بخشی از جنگل های زاگرس از این قاعده مستثنی نبودند و آتش سوزی های زیادی را در سال های اخیر تجربه کرده اند. با توجه به نقش حفاظتی جنگل های زاگرس در جلوگیری از فرسایش آب و خاک و مسائل اقتصادی – اجتماعی این جنگل ها لازم بود که در زمینه آتش سوزی و شناسایی مناطق حساس به آتش سوزی مطالعاتی صورت گیرد. هدف تحقیق حاضر تعیین مهم ترین عوامل تاثیرگذار در ایجاد و گسترش آتش سوزی جهت تهیه نقشه خطر آتش سوزی جنگل است. بنابراین عوامل موثر در ایجاد و گسترش آتش سوزی جنگل در منطقه مورد مطالعه به صورت عوامل فیزیوگرافی (ارتفاع، شیب، جهت جغرافیایی)، عوامل انسانی و دسترسی انسان به جنگل (فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، فاصله از مناطق مسکونی، فاصله از اراضی زراعی، فاصله از باغ ها)، عوامل اقلیمی (دما، بارندگی، سرعت باد، جهت باد) و نوع و تراکم پوشش گیاهی تعیین شدند. جهت بررسی اثرات هر متغیر در ایجاد و گسترش آتش سوزی و مدل سازی نقشه خطر آتش سوزی از روش آماری رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج نشان داد که متغیرهای فاصله از اراضی زراعی، فاصله از مناطق مسکونی، ارتفاع از سطح دریا، شیب و بارندگی با ایجاد و گسترش آتش سوزی ارتباط معنی داری دارند. همچنین عوامل انسانی جزء مهم ترین عوامل ایجاد آتش سوزی در منطقه مورد مطالعه تشخیص داده شدند. مدل سازی بر اساس پنج متغیری که ارتباط معنی داری با آتش سوزی داشتند و ضرایب به دست آمده از روش رگرسیون لجستیک انجام شد. نتایج اعتبارسنجی مدل نشان از دقت، برازش و اعتبار خوب مدل به دست آمده داشت. بیش از 65 درصد آتش سوزی های رخ داده، در نقشه خطر آتش سوزی در طبقات خطر خطرناک و بحرانی قرار داشتند.
  44. الگوی پراکنش مکانی بلوط ایرانی و تنوع گونه های چوبی در جنگل های زاگرس میانی(مطالعه موردی: جنگل های شهنشاه و قلعه گل خرم آباد)
    1391
    مطالعه الگوی پراکنش مکانی در جوامع گیاهی، به منظور درک و شناخت بهتر این جوامع بوده و از ملزومات ابتدایی برای حل بسیاری از مسائل در اکولوژی و مدیریت جنگل است. یکی از شیوه-های اصولی نیل به پایداری، توجه به حفظ و افزایش تنوع گونه ای است. تحقیق حاضر به منظور بررسی و مطالعه الگوی پراکنش مکانی بلوط ایرانی به عنوان مهمترین گونه ی جنگل های زاگرس و مطالعه تنوع زیستی گونه های چوبی در جنگلهای خرم آباد می باشد. این تحقیق در دو سامانه عرفی در ارتفاعات مختلف از سطح دریا شامل قلعه گل(1740تا2520) و شهنشاه(1300تا1600 ) انجام گرفت. برای جمع آوری اطلاعات مورد نظر تعداد 86 قطعه نمونه در قلعه گل و 36 قطعه نمونه در شهنشاه در قالب شبکه آماربرداری به ابعاد500×300 برای قلعه گل و 500×200 برای شهنشاه به صورت تصادفی منظم برداشت شد. برای تحلیل الگوی مکانی و تنوع زیستی از روش معمول قطعه نمونه با مساحت ثابت استفاده شد که برای برآورد الگوی پراکنش شاخص های نسبت میانگین به واریانس، خوشه بندی، گرین، موری سیتا، استاندارد شده موری سیتا و نمای k دو جمله ای منفی و برای برآورد تنوع گونه های چوبی، شاخص های تنوع شانون-وینر، سیمپون، N1 و N2 همچنین شاخص های یکنواختی و غنا محاسبه شد. برای مقایسه تنوع گونه ای دو منطقه مورد مطالعه از آزمون t مستقل استفاده گردید. نتایج این تحقیق نشان می دهد که کلیه شاخص های محاسبه شده الگوی کپه ای را برای گونه بلوط ایرانی نشان دادند. شاخص های N1 مک آرتور بیشترین مقدار را در هر دو رویشگاه مورد مطالعه داشته است. بالاترین یکنواختی در رویشگاه قلعه گل مربوط به شاخص یکنواختی سیمپسون و در رویشگاه شهنشاه مربوط به یکنواختی اسمیت و ویلسون بوده است. میانگین شاخص تنوع شانون- وینر در قلعه گل و شهنشاه به ترتیب 51/0 و 89/0 بدست آمد که نشان می دهد جنگل های مورد نظر در وضعیت مناسبی نیستند و تقریبا به صورت مخروبه درآمده اند. رویشگاه شهنشاه ضمن داشتن شاخص های تنوع گونه ای بیشتر نسبت به رویشگاه قلعه-گل دارای شاخص های یکنواختی و غنای بیشتر نیز میباشد، علاوه بر این رویشگاه شهنشاه با وجود داشتن تعداد گونه کمتر، از تنوع زیستی بیشتر برخوردار بود. همچنین نتایج آزمونt نشان می دهد که بین ارتفاع از سطح دریا با شاخص های تنوع شانون- وینر، سیمپسون، N1، شاخص یکنواختی اسمیت ویلسون و شاخص غنای مارگالف ارتباط معنی
  45. بررسی تاثیر فرم پایه های مادری، ترکیب خاک و عمق کاشت بر رویش بذر و برخی صفات ریخت شناختی و فیزیولوژیکی نونهال های بلوط ایرانی
    1390
    چکیده شناخت فاکتورهای موثر بر جوانه زنی بذر بلوط ایرانی و همچنین شناخت صحیح از خصوصیات فیزیولوزیکی و ریخت شناسی نهال های آن در مدیریت و احیاء جنگل های زاگرس نقش مهمی را ایفا میکنند. در این تحقیق، به منظور مطالعۀ اثرات فرم پایه های مادری، ترکیب خاک و عمق کاشت بر رویش بذر و برخی صفات ریخت شناختی و فیزیولوژیکی نونهال های بلوط ایرانی (Quercus brantii) بذرهای این گونه از جنگل های کال علیا شهرستان مریوان با ارتفاع (1300-1250 متر) جمع آوری و در یک مطالعه ای گلدانی در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملا تصادفی با سه فاکتور فرم پایه های مادری در دو سطح (شاخه زاد و دانه زاد)، عمق کاشت در 4 سطح (2، 4، 6 و 8 سانتیمتر) و ترکیب خاک در3 سطح (نسبت خاک، کود و ماسه در سطوح اول، دوم و سوم به ترتیب 1:1:1 (A)، 1:2:1 (B)، 2:1:1 (C) با 20 تکرار در هر تیمار، در دی ماهِ سال 1388 کاشته شدند. نونهال ها در طول تابستان مرتب آبیاری و وجین شدند. برخی پارامترهای ریخت شناختی فیزیولوژیکی نونهال ها مورد مطالعه قرار گرفت. برای آنالیز داده ها از نرم افزار آماری SPSS استفاده شد و میانگین های بدست آمده تحت تاثیر تیمارهای مختلف بوسیلۀ آزمون دانکن با همدیگر مقایسه شدند. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که نهال های حاصل از بذر پایه های دانه زاد نسبت به پایه های شاخه زاد دارای قطر یقه ، طول ساقه، میزان رنگدانه کلروفیل a و وزن خشک بیشتری بودند. بیشترین میزان درصد رطوبت برگ نونهال ها (55%) در ترکیب فرم پایه شاخه زاد و ترکیب خاکی با نسبت کود بیشتر و عمق های کاشت 4 و 6 سانتی متری مشاهده شد. همچنین ترکیب خاکی با کود حیوانی بیشتر تاثیر بهتری بر روی قطر یقه، طول ساقه، میزان ازت برگ، سطح فتوسنتز، رنگدانه کلروفیل a و نسبت وزن خشک اندام های هوایی به زمینی داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد که بهترین عمق کاشت از نظر زنده مانی، قطر یقه، طول ساقه، طول ریشه، وزن خشک ریشه و ساقه، عمق 4 سانتی متر بود، اما برای اکثر پارامترهای تبادل گازی و فیزیولوژیکی از قبیل سطح فتوسنتز، میزان ازت برگ ها، رنگدانه ها و هدایت روزنه ای عمق کاشت بیشتر یعنی 6 تا 8 سانتی متر مناسب تر بوده است.
  46. بررسی وضعیت تغذیه ای گونه های کاشته شده در پارک جنگلی توس نوذر
    1390
    پارک ها یکی از عوامل شکل دهنده ی شهرها به شمار می آیند و به دلیل فضای سبز قابل ملاحظه ی خود علاوه بر داشتن تاثیرات زیست محیطی به سبب ایجاد چشم اندازها در زیبائی شهرها سهمی بسزا دارند.سازگاری یک گونه به خصوص گونه های غیر بومی در یک منطقه بستگی به تامین عناصر غذایی مورد نیاز آنها و چگونگی عکس العمل آنها به تنش های محیطی دارد. سه عنصر N،P،K جزء عناصر غذایی ضروری گیاه محسوب می شوند. تحقیق حاضر به منظور بررسی وضعیت تغذیه ای گونه های کاشته شده در پارک جنگلی توس نوذر انجام گرفت. پارک جنگلی توس نوذر با مساحت 60 هکتار در شرق شهرستان سنندج واقع می باشد. گونه های کاشته شده در این پارک عمدتاً شامل اقاقیا ، زبان گنجشک، سرو نقره ای و سرو خمره ای می باشند. برای اندازه گیری پارامترهایی از قبیل کلروفیل a، b و نسبت آنها، اسید آمینه پرولین، میزان فسفر، پتاسیم و نیتروژن در برگ ها،نمونه برداری در طی دو مرحله (اواخر آبان و اوایل خرداد) صورت گرفت و از هر گونه مورد مطالعه تعداد 10 اصله درخت (در مجموع 40 اصله درخت) انتخاب شد. به منظور تهیه نمونه های ترکیبی 15-20 عدد برگ از چهارجهت مختلف درخت جمع آوری و با هم ترکیب شدند. هم چنین در پای هر درخت نیز از عمق 0-10 سانتی متری نمونه برداری خاک انجام گردید و برای آزمایش های فیزیکی و شیمیایی به آزمایشگاه ارسال شدند. داده های جمع آوری شده در قالب آزمایش فاکتوریل ترتیبی بر پایه طرح کاملاً تصادفی با استفاده از نرم افزارSPSS تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد که میزان نیتروژن برگ گونه اقاقیا در دو زمان مورد اندازه گیری، در سطح 5% تفاوت معنی دار دارد. به طورکلی میزان فسفر، پتاسیم و درصد رطوبت بین دو زمان مورد اندازه گیری در پهن برگان مورد مطالعه بیش از سوزنی برگان می باشد. بیشترین میزان پرولین در دو زمان مورد اندازه گیری مربوط به گونه سرو نقره ای است. از نظر خصوصیات فیزیکی خاک، بافت خاک چهارگونه مورد مطالعه از نوع رسی است. بیشترین درصد ازت کل خاک به گونه سروخمره ای و کمترین آن مربوط به گونه اقاقیا است. تنها میزان فسفر خاک گونه اقاقیا با دیگر گونه ها اختلاف معنی دار داشته است. میزان پتاسیم تبادلی خاک گونه زبان گنجشک بیشتر از بقیه گونه ها است. هم چنین بیشترین میزان EC متعلق به گونه سرو خمره ای بوده است. در نهایت از نظر مقدار کربن آلی خاک تنها گونه سرونقره ای ا
  47. ارزیابی قابلیت مناطق، جهت توسعه جنگلداری شهری با استفاده از تحلیل تصمیم گیری چند معیاری مکانی (مطالعه موردی: شهر سنندج)
    1390
    با توسعه روزافزون شهر نشینی و بروز معضلات زیست محیطی، فضای سبز شهری نقش مهمی در حفظ و تعادل محیط زیست شهری و تعدیل آلودگی هوا پیدا کرده است. لذا این تحقیق با هدف مکان یابی عرصه هایی که قابلیت احداث جنگل کاری را دارند در محدوده ای با شعاع 10 کیلومتر از شهر سنندج (48145 هکتار) صورت گرفته است. ابتدا معیار های موثر بر هدف تحقیق، شامل عوامل رویشگاهی، شرایط اقتصادی-اجتماعی و کارکرد گردشگری شناسایی شدند. در مرحله بعد با گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها برای هر یک از عوامل مورد مطالعه در محیط ARC GIS لایه های اطلاعاتی تهیه شد. به منظور ارزیابی هر یک از لایه ها پرسشنامه هایی طراحی گردید که با بکارگیری روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) معیارهای مورد بررسی به صورت زوجی مقایسه شدند. بر اساس میزان اهمیت هر کدام از معیار ها در مکانیابی عرصه جهت جنگل کاری به هر یک از عوامل وزن مناسبی اختصاص یافت. در نهایت کلیه ی لایه های اطلاعاتی در محیط ARC GIS همپوشانی شدند و نقشه قابلیت منطقه جهت جنگلکاری تهیه گردید. بر حسب ارزشی که به هربخش از منطقه مورد مطالعه اختصاص یافته بود نقشه نهایی مورد ارزیابی قرار گرفت و کل منطقه در 5 کلاسه طبقه بندی شد. مناطقی که بالاترین ارزش را به خود اختصاص دادند جهت احداث جنگل کاری در اولویت بالاتر قرار گرفتند.
  48. تاثیر ترکیب تنظیم کننده های رشد گیاهی بر جنین زایی سوماتیکی از ریزنمونه های درون شیشه ای برگ لیلکی (Gleditsia caspica Desf.)
    1390
    چکیده لیلکی (Gleditsia caspica Desf.) یکی از گونه های با ارزش بومی جنگل های شمال ایران است که از نظر اکولوژیکی و اقتصادی-اجتماعی نقش قابل توجه ای را ایفا می نماید. هدف از تحقیق حاضر بهینه کردن جنین زایی سوماتیکی با استفاده از برخی تنظیم کننده های رشد گیاهی می باشد. از برگ گیاهچه های درون شیشه ای بدست آمده به عنوان ریزنمونه جهت القاء کالوس در محیط MS نیمه بنیه حاوی ترکیبات مختلف تنظیم کننده های رشد استفاده شد. سپس به منظور القاء تشکیل جنین سوماتیکی، کالوس حاصله به محیط جنین زایی منتقل گردید. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از طریق آنالیز واریانس در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی انجام و برای مقایسه میانگین تیمارهای مختلف از آزمون چنددامنه ای دانکن استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که برای تولید کالوس از ریزنمونه های برگ لیلکی و جنین زایی حاصل از آن و همچنین در نمو و بلوغ جنین سوماتیکی و اندام-زایی شاخساره ها از آنها تنظیم کننده های رشد اکسین ها و سایتوکنین های مختلف از فاکتورهای بسیار موثر بوده و در غلظت های مختلف تاثیر متفاوت و معنی داری داشتند. ترکیب بهینه تنظیم کننده های رشد برای القاء کالوس از ریزنمونه-های برگ لیلکی، محیط کشت MS نیمه بنیه حاوی 1 میلی گرم بر لیتر 2,4-D و 5/0 میلی گرم بر لیتر BA بود. نتایج نشان دادند که برای تولید کالوس به ظاهر جنین زا تیمار حاوی 1/0 میلی گرم بر لیتر NAA در ترکیب با 5/0 میلی گرم بر لیتر KIN موثرترین تیمار، و برای القاء جنین کروی اولیه تیمار حاوی 5/0 میلی گرم بر لیتر NAA در ترکیب با 5/0 میلی گرم بر لیتر KIN بهترین تیمار بود. بهترین شرایط برای بلوغ و نمو جنین سوماتیکی، محیط کشت MS نیمه بنیه حاوی 60 میلی گرم بر لیتر سوربیتول و 5/0 میلی گرم در لیتر 2,4-D و 3/0 میلی گرم در لیتر BA بود. غلظت بالای کربوهیدرات ها در محیط، در این خصوص تاثیر نامطلوبی به دنبال داشت. همچنین نتایج حاکی از آن است که محیط کشت MS نیمه-بنیه حاوی 2 میلی گرم بر لیتر KIN بدون حضور اکسین برای اندام زایی شاخساره از جنین سوماتیکی لیلکی بهترین محیط بوده است. کلمات کلیدی: لیلکی، کشت درون شیشه ای، القاء کالوس، جنین زایی سوماتیکی.
  49. باززایی گیاه از کالوس حاصل از کشت درون شیشه ای کوتیلدون لیلکی (Gleditsia caspica)
    1389
    لیلکی (Gleditsia caspica Desf.) به عنوان یکی از گونه های باارزش و در خطر انقراض جنگل های شمال ایران، نقش مهمی در حفظ و پایداری اکوسیستم این جنگل ها ایفاء می کند. در این مطالعه، باززایی درون شیشه ای این گونه از طریق القاء کالوس از ریزنمونه های کوتیلدون انجام گرفت. به منظور القاء کالوس، قطعات کوتیلدون در محیط MS حاوی 3% ساکارز، 8/0% آگار و غلظت های مختلف IBA، NAA و 2,4-D به تنهایی و یا در ترکیب با 5/0 و 1 میلی گرم بر لیتر BAP و KIN کشت شدند و پس از گذشت 4 تا 5 هفته، مشخص گردید که از میان 75 تیمار هورمونی مختلف، محیط های کشت حاوی 4 میلی گرم بر لیتر NAA به تنهایی، و یا در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیتر BAP، 2 میلی گرم بر لیتر 2,4-D در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیترBAP، 3 میلی گرم بر لیتر 2,4-D در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیتر BAP و 4 میلی گرم بر لیتر 2,4-D به تنهایی، با 100 درصد کالوس زایی، موثرترین محیط های کشت بودند. از بین دو سیتوکنین BAP و KIN مورد استفاده برای ارگان-زایی شاخساره، غلظت 2 میلی گرم بر لیتر BAP با میانگین 7/13 شاخساره از هر ریزنمونه موثرترین تیمار بود. حداکثر افزایش طول میانگره شاخساره های تشکیل شده در محیط حاوی 3 میلی گرم بر لیتر GA3 در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیتر BAP (با میانگین 7/2 سانتی متر) حاصل شد. به منظور ریشه زایی، پس از انتقال شاخساره ها به محیط MS نیمه بنیه حاوی IBA و NAA (5/0، 1، 2 و 4 میلی گرم بر لیتر) به تنهایی و یا در ترکیب با 2/0 میلی گرم بر لیتر KIN، مشخص گردید که محیط کشت حاوی 2 میلی گرم بر لیتر IBA در ترکیب با 2/0 میلی گرم بر لیتر KIN بهترین محیط کشت برای ریشه زایی بود به طوریکه 75/93 درصد شاخساره ها با میانگین تشکیل 75/3 ریشه در هر شاخساره، ریشه دار شدند.
  50. ارزیابی توان تفرجی و قابلیت توسعه آن در منطقه جنگلی نهار خوران گرگان
    1389
    این تحقیق به منظور ارزیابی توان تفرجی و امکان توسعه پارک جنگلی در اطراف جاده نهارخوران گرگان در مساحت 1046 هکتار صورت گرفت. ابتدا، پتانسیل تفرجی منطقه با استفاده از روشهای اصول کلی انتخاب محل پارکها و تفرجگاههای جنگلی و استفاده از نظرات و خواستههای گردشگران مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور نقشه عوامل مورد ارزیابی شامل شیب، جهت، ارتفاع، فاصله از رودخانه، فاصله از جاده (اصلی و فرعی)، فاصله از منابع آب قابل شرب، خاک و تراکم تاج پوشش و عوامل محدود کننده نظیر مناطق لغزنده، تاسیسات و مستثنیات، رودخانه، جاده و محدودیت آب قابل شرب در تهیه و در ارزیابیها مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج نشان داد که منطقه مورد مطالعه پتانسیل GIS محیط تبدیل شدن به تفرجگاه جنگلی را دارا میباشد. به منظور تعیین توان تفرجی و اختصاص مکانهای مورد بررسی به انواع تفرج، ارزیابی توان تفرجی با استفاده از دو مدل خطی مخدوم و مدل ارزیابی چندمعیاره فازی صورت گرفت. در مدل مخدوم نقشههای شیب و جهت تلفیق و نقشه واحدهای اولیه شکل زمین بدست آمد. سپس، نقشه شکل زمین با نقشه خاک تلفیق و نقشه پایه دو محیط زیستی بدست آمد. در مرحله بعد، از نقشه تراکم تاج پوشش استفاده شد و نقشه پایه یک محیط زیستی بدست آمد. ارزیابی توان هریک از واحدهای بدست آمده با مدل اکوتوریسم مخدوم مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج ارزیابی 36 % توان / 12 % درجه دو، 5 /5 ، 0% از منطقه دارای توان متمرکز درجه 1 / با مدل مخدوم نشان داد که 26% نیز نامناسب برای تفرج (به استثناء کوهنوردی) / 44 % گسترده درجه 2 و 4 / گسترده درجه یک و 4 میباشند. در ارزیابی چند معیاره از روش خطی وزن داده شده فازی استفاده گردید. ابتدا با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی اقدام به تعیین وزن لایههای مختلف گردید. بعد از تعیین وزن، مقادیر عوامل در وزن بدست آمده ضرب گردید و با در نظر گرفتن عوامل محدودیت و اعمال آنها نقشه نهایی بدست آمد. نتایج این روش نشان داد که منطقه فاقد توان تفرجی متمرکز درجه یک بوده ولی 9.2 درصد منطقه دارای توان تفرجی متمرکز درجه 2، 60.2 درصد گسترده درجه یک و 9 درصد منطقه دارای توان تفرج گسترده درجه 2 می باشد. همچنین 5.6 درصد منطقه نامناسب برای تفرج (به غیر از کوهنوردی).بوده و 16 درصد دارای محدودیت مطلق برای تفرج میباشد.
  51. اثر شدت آتش سوزی بر دینامیک عناصر غذایی خاک های جنگلی تحت شرایط آزمایشگاهی
    1389
    آتش قسمتی جدا نشدنی از بیشتر اکوسیستم ها ست که منطقه مدیترانه و مکان مورد مطالعه که در جنگل های غرب ایران و شهرستان مریوان واقع است، مستثنی از این مهم نیستند. به منظور بررسی تاثیر شدت آتش سوزی بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک، تعداد 56 نمونه از دو عمق 5-0 و 15-5 سانتی متر و از دو منطقه دچار آتش سوزی شده و نشده برداشت شد. سپس نمونه های نسوخته نیز در آزمایشگاه و توسط کوره در پنج دمای 95، 150، 220، 350 و 490 درجه سانتی گراد به مدت نیم ساعت سوزانده شدند. در نمونه های مربوط به طبیعت، درصد کربن آلی و نیتروژن، میزان کلسیم، منیزیم، پتاسیم،فسفر، pH و هدایت الکتریکی در هر دو عمق در خاک سوخته بیشتر از نسوخته بود. Value و Hue رنگ خاک در هر دو عمق در خاک سوخته کمتر از نسوخته بود. در مورد بافت خاک، درصد رس و لای خاک سوخته کمتر اما درصد شن آن بیشتر از نسوخته بود. در نمونه های سوزانده شده در آزمایشگاه، درصد کربن آلی و نیتروژن کل با افزایش دما کاهش پیدا کردند اما pH، هدایت الکتریکی، فسفر،کلسیم، منیزیم و پتاسیم با افزایش دما افزایش پیدا کردند که در دمای 490 درجه سانتی گراد کلسیم، منیزیم و فسفر به طور معنی داری کاهش یافتند. درصد رس و لای موجود در خاک کاهش و درصد شن موجود در آن افزایش معنی داری پیدا کرد. Value رنگ خاک نیز با افزایش دما کاهش و Hue آن افزایش پیدا کرد.
  52. ارزیابی توان زیست پالایی دو گونه بید مشک (Salix aegyptiaca) و سنجد (Elaeagnus angustifolia)
    1388
    فلزات سنگین، عناصری با وزن اتمی بالا هستند که مقادیر بالای این فلزات می تواند برای موجودات زنده مضر باشد. فلزات سنگین سرب و روی از جمله آلاینده های زیست محیطی مهم هستند و سمیت بالایی داشته، در عین حال می توانند در گیاهان انباشته شوند. به منظور بررسی زیست پالایی سرب و روی توسط دو گونه بید مشک (Salix aegyptiaca ) و سنجد (Elaeagnus angustifolia L) نهالهای یکساله آنها مورد آزمایش قرار گرفتند. برای انجام این تحقیق در اواخر خرداد ماه سال 1387 محلول غلظتهای مختلف فلزات سرب و روی (شاهد و غلظتهای 500، 1000، 2000 و 4000 ppm ) در طی سه مرحله با فاصله زمانی 7 روز بر روی نهالهای یک ساله سنجد و بید اسپری شدند. در دو مرحله (اواسط مرداد ماه و اواخر آبان ماه) میزان فلزات در اندامهای مختلف نهالهای مورد مطالعه به روش جذب اتمی اندازه گیری شدند. آنالیز داده ها در قالب یک آزمایش فاکتوریل ترتیبی بر پایه طرح کاملاً تصادفی توسط نرم افزار آماری SPSS انجام گرفت. مقایسه میانگینهای حاصل بوسیله آزمون چند دامنه دانکن صورت گرفت. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق با اینکه گونه های سنجد و بید جذب قابل ملاحظه ای از فلزات سرب و روی را نشان دادند، ولی بر اساس شاخصهای موجود نمی توان آنها را به عنوان گیاهان ابرجاذب به شمار آورد. از نظر میزان جذب سرب و روی توسط دو گونه سنجد و بید اختلاف معنی داری در سطح 5% بین آنها مشاهده شد. به طور کلی میزان جذب روی توسط هر دو گونه بیشتر از میزان جذب سرب بوده است. علی رغم برتری نسبی سنجد بر بید از نظر انباشت آلاینده ها در یک گرم وزن خشک اندامهای آنها، با توجه به بالاتر بودن میزان بیومس گونه بید، میزان انباشت کلی آلایندها در بیومس کل یک نهال بید به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از سنجد بوده است. در هر دو گونه مورد مطالعه میزان جذب فلزات توسط برگ با اختلاف معنی داری در سطح 5 % بیشتر از ریشه و ساقه بوده است. کلمات کلیدی: زیست پالایی، بیدمشک، سنجد، سرب، روی
  53. بررسی الگوی پراکنش مکانی بلوط ایرانی و بنه در جنگل های زاگرس (مطالعه موردی: باینگان، استان کرمانشاه)
    1388
    جنگل های زاگرس به لحاظ وسعت، ارزش های زیست محیطی، حفاظت آب و خاک از اهمیت خاصی برخوردار هستند که در طی دهه های گذشته بدلیل قرار گرفتن در یک بستر اقتصادی- اجتماعی و عدم مدیریت جامع تا حد زیادی تخریب شده و می رود تا توان بالقوه خود را از دست بدهد. با توجه به اهمیت این جنگل ها در حفظ حیات ساکنین منطقه، لازم است تا با مطالعه و شناخت کافی از وضعیت این جنگل ها و پتانسیل بالقوه آنها، نسبت به برنامه ریزی و مدیریت مناسب در مورد آن اقدام شود. شناخت الگوی پراکنش مکانی درختان جنگلی از مقدمات شناخت و درک جنگل و راهنمای بسیار مهمی در حل مسائل اکولوژیکی و مدیریتی می باشد. هدف از اجرای این مطالعه بررسی الگوی پراکنش مکانی بنه و بلوط ایرانی به عنوان مهمترین گونه های جنگل های زاگرس است تا با شناخت این موضوع در جهت شناخت و مدیریت مناسب و همه جانبه این مواهب الهی گام برداشت. برای رسیدن به این اهداف قسمتی از جنگل های باینگان که دارای ترکیب مناسبی از هر دو گونه بود، انتخاب شد و برای جمع آوری اطلاعات مورد نظر تعداد 50 قطعه نمونه در قالب یک شبکه آماربرداری 100×100 متر به صورت تصادفی منظم برداشت شد. به منظور تحلیل الگوی پراکنش مکانی آنها از دو روش معمول در بررسی الگوی پراکنش مکانی، یعنی قطعه نمونه با مساحت ثابت و نمونه برداری فاصله ای تی و ترکیبی استفاده شد. در روش قطعه نمونه از شاخص های نسبت واریانس به میانگین، خوشه بندی، موری سیتا، استاندارد موری سیتا، نمای k توزیع دو جمله ای منفی، و در روش فاصله ای از شاخص های جانسون و زایمر، ابرهارت، هینز، هاپکینز، C، TF و TN استفاده شد. شاخص های قطعه نمونه همگی الگو را به شکل کپه ای، و شاخص های فاصله ای نیز الگوی کپه ای و در برخی از آنها کپه ای متمایل به تصادفی نشان دادند. نتایج نشان داد که روش های فاصله ای که اجرای آن نسبت به روش قطعه نمونه ساده تر است، اطلاعات مناسبتری از الگوی پراکنش مکانی ارائه می دهند و می تواند جایگزین شاخص های قطعه نمونه گردد. در بین شاخص های فاصله ای شاخص های C برای بلوط، شاخص هینز برای بنه و شاخص های TF و TN برای هر دو گونه مناسب هستند.
  54. بررسی اثرات ایندول بوتریک اسید(هورمونIBA) و سن قلمه در ریشه زائی قلمه های چنار (Platanus orientalis)
    1388
    چنار از جمله گونه های است که در کشور ما از نظر تولید چوب صنعتی و استفاده در فضای سبز شهری در خیابانها، پارکها و باغها کاربرد فراوانی دارد. برای تکثیر چنار راههای مختلفی وجود دارد که یکی از بهترین روش ها تکثیر غیرجنسی آن از طریق قلمه است. در تولید نهال از طریق قلمه معمولاً شکل قلمه، سن قلمه، ژنوتیپ و تیمارهای هورمونی قلمه از عوامل مهم تاثیرگذار می شوند. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر غلظت های مختلف ایندول بوتریک اسید برروی قلمه های چنار یکساله و دوساله و ارائه راه حل مناسب در تکثیر بهتر وکم هزینه تر نهال های چنار می باشد. برای رسیدن به هدف مورد نظر در هر یک از تیمارها تعداد120 قلمه و جمعاً 960 قلمه در این آزمایش مورد استفاده قرار گرفتند. به منظور مقایسه کمی و کیفی تیمارها برخی صفات قلمه ها از قبیل درصد جوانه زنی، درصد زنده مانی، تعداد ریشه هر قلمه، طول طویلترین ریشه هر قلمه، مجموع طول ریشه هر قلمه، وزن تر و خشک ریشه، تعداد برگ هر قلمه، وزن تر و خشک برگ ها و طول شاخه جدید مورد بررسی قرار گرفتند. جهت اندازه گیری پارامترهای کمی و جمع آوری اطلاعات، از قلمه های سبز شده هر تیمار به روش کاملاً تصادفی تعداد 20 عدد (10 قلمه یکساله،10 قلمه دوساله) به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های جمع آوری شده در قالب یک آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی (فاکتور هورمون در 8 سطح و فاکتور سن قلمه در دو سطح) به وسیله نرم افزارآماری SPSS آنالیز شدند. ابتدا وضعیت نرمال بودن داده ها توسط تست کولموگروف- اسمیرنوف مورد بررسی قرار گرفت و پس از تجزیه واریانس دوطرفه، در صورت معنی-دار بودن تاثیر فاکتورها، به منظور تشخیص معنی دار بودن اختلاف بین میانگین ها و در نهایت تعیین بهترین تیمار، مقایسه میانگین ها از طریق آزمون Duncan در سطح 5% صورت گرفت. برای رسم نمودارها از نرم افزار Excel استفاده گردید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که قلمه های دوساله در همه پارامترهای مورد بررسی، با اختلاف معنی داری نسبت به قلمه های یک ساله وضعیت بهتری داشتند. در مورد هورمون، غلظتppm 5000 در بیشتر صفات مورد بررسی- بخصوص در مورد پارامترهای ریشه-زایی- توانست نتایج بهتری را نسبت به بقیه غلظت ها از خود نشان دهد. به عنوان یک نتیجه کلی می توان گفت که طبق یافته های این تحقیق برای تولید و تکثیر نهال چنار بوسیله قلمه، قلمه
  55. تاثیر جنگلکاری بر روی تنوع زیستی پوشش گیاهی و برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک (مطالعه موردی: جنگلکاری دوشان سنندج)
    1388
    جنگلهای دست کاشت به دلیل ویژگیهای خود می توانند بر روی تنوع پوشش گیاهی و خصوصیات خاک در یک منطقه تاثیر گذاشته و موجب حذف یا حضور بعضی از گونه های گیاهی و تغییر در برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شوند. تحقیق حاظر به منظور بررسی تاثیر جنگلکاری با گونه های سوزنی برگ و پهن-برگ بر روی پوشش گیاهی منطقه و برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک انجام گرفت. برای انجام این تحقیق دو منطقه جنگلکاری شده با سوزنی برگان(سرو نقره ای و سرو خمره ای)، و پهن برگان(زبان گنجشک و اقاقیا) و یک منطقه مرتعی به عنوان شاهد در اطراف شهر سنندج(منطقه دوشان) انتخاب شدند. هر سه منطقه از لحاظ فیزیوگرافی و اقلیمی دارای شرایط مشابهی بودند. در هر یک از مناطق مورد مطالعه 20 قطعه نمونه و در مجموع 60 قطعه نمونه 400 متر مربعی بصورت تصادفی – سیستماتیک پیاده شدند. سپس قطعه نمونه اصلی به چهار بخش کوچکتر تقسیم شد و در داخل هر بخش با استفاده از قطعه نمونه 5/1*5/1متر مربعی، نوع گونه علفی و درصد پوشش آنها ثبت گردید. به منظور بررسی خصوصیات خاک در داخل هر قطعه نمونه، سه نمونه خاک در عمق20-0 سانتیمتر برداشت شده و جهت تهیه نمونه های ترکیبی با هم مخلوط شدند. بافت خاک، وزن مخصوص حقیقی، وزن مخصوص ظاهری، اسیدیته، کربن آلی، منیزیم و کلسیم تبادلی، درصد ازت کل، فسفر قابل جذب و پتاسیم تبادلی عوامل فیزیکی و شیمیایی مورد نظر در این مطالعه بودند. تجزیه و تحلیل داده ها در قالب یک طرح کاملاً تصادفی توسط نرم افزارSPSS و Excelانجام گرفت و برای مقایسه میانگین ها از آزمون دانکن استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تنوع گونه ای و غنا جنگلکاری پهن برگ بیشترین میزان بوده در حالیکه از این نظر بین منطقه جنگلکاری شده با گونه های سوزنی-برگان و منطقه شاهد تفاوت معنی داری مشاهده نشد. شاخص یکنواختی در جنگلکاری سوزنی برگ و منطقه شاهد بیشترین و در منطقه جنگلکاری پهن برگ کمترین بوده و از این نظر بین منطقه جنگلکاری سوزنی برگ و منطقه شاهد تفاوت معنی داری مشاهده نشد. از نظر خصوصیات فیزیکی خاک تفاوت اکثر پارامترها به غیر از وزن مخصوص حقیقی، در بین مناطق مورد مطالعه معنی دار نبوده است. از نظر خصوصیات شیمیایی در بین خاکهای تحت تاثیر دو توده جنگلکاری از نظر اسیدیته٬ کربن آلی٬ درصد ازت کل٬ فسفر قابل جذب٬ کلسیم و منیزیم تبادلی اختلاف معنی داری و
  56. تهیه نقشه خطر آتش سوزی جنگل با استفاده از تصاویر ماهواره ای و GISدر بخشی ازجنگلهای پاوه
    1388
    آتش سوزی جنگل ها چه منشا طبیعی و چه انسانی داشته باشند، یک خطر اکولوژیکی محسوب می شوند که تاثیرات عمیقی بر پوشش زمین، کاربری اراضی، تولیدات، اقتصاد محلی، انتشار گاز و سلامتی دارند. شناسایی عوامل موثر در وقوع آتش سوزی و پهنه بندی خطر آن یکی از ابزارهای اساسی جهت دستیابی به راهکارهای کنترل و مقابله با آتش سوزی است. در این تحقیق تهیه ی نقشه ی نواحی دارای خطر آتش-سوزی جنگل بر پایه ی پوشش گیاهی، فاکتورهای توپوگرافی، اقلیمی، انسانی، فاصله از جاده ها و رودخانه ها، در بخشی از حوزه ی پاوه رود به وسعت حدود 14880 هکتار صورت پذیرفت. سنجش از دور(RS) و سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) نقش اساسی در این زمینه داشته و برای بدست آوردن حساسیت و اتصال فاکتورهای موثر در آتش سوزی جنگل به منظور مشخص کردن نقشه ی خطر آتش-سوزی جنگل بکار گرفته شدند. ابتدا با انجام عملیات میدانی و استفاده از GPS نقشه ی پراکنش مناطق آتش سوزی تهیه و رقومی گردید. در مرحله بعد با بکارگیری روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) فاکتورهای موثر در بروز و انتشار آتش سوزی به صورت زوجی مقایسه و وزن هر یک از عوامل که مبین میزان تاثیر آن ها بود، محاسبه گردید. با توجه به مقادیر کمی وزن هر یک از عوامل، نقشه ی وزنی هر عامل تهیه و در نهایت اقدام به تهیه ی نقشه ی پهنه بندی خطر آتش سوزی با استفاده از لایه های وزنی و ضریب وزنی مربوط به هر یک از عوامل گردید. پنج طبقه از دامنه ی خطر آتش سوزی جنگل از خیلی زیاد تا خیلی کم مشتق شدند. نقشه ی بدست آمده تطبیق زیادی با مکان های واقعی مورد آتش سوزی داشت. نتایج نشان داد حدود 90 درصد از مناطق آتش سوزی شده در پهنه هایی با خطر زیاد قرار دارند. بنابراین نقشه ی نواحی دارای خطر آتش سوزی جنگل می تواند راهنمای مفیدی برای مدیریت آتش سوزی جنگل باشد و استراتژی پیشگیری بسیار مهمی به شمار می رود.
  57. بررسی پارامترهای اکوفیزیولوژیکیگونه های بلوط جنگل های زاگرس شمالی ( مطالعه موردی: جنگل های آرمرده )
    1387
    امروزه به خوبی روشن است که توسعه پایدار و همه جانبه هر کشوری در گرو مدیریت صحیح منابع طبیعی آن کشور است که این مسئله خود برپایه شناخت استعداد ها و توان اکولوژیک اکوسیستم های طبیعی و درک همه جانبه زیست شناسی گیاهان استوار می باشد. جنگل های بلوط غرب از نظر مسائل اقتصادی و اجتماعی و حفاظتی بسیار مهم بوده و حفظ آنها مستلزم اعمال مدیریت صحیح در قالب توسعه پایدار در آنها است. که این خود مستلزم شناخت گونه های مختلف تشکیل دهنده آن ها از نظر نیازها و خواسته های اکولوژیکی و عکس الغمل آنها در مقابل تنش های محیطی می باشد. هدف از اجرای این تحقیق، مطالعه برخی صفات اکوفیزیولوژیکیسه گونه اصلی بلوط غرب ( بلوط ایرانی Q.brantii، دار مازو Q.infectoria و ویول Q.libani ) و مقایسه آنها با یکدیگر است که می تواند به عنوان پایه و اساس مطالعات اکولوژیکی جهت اعمال مدیریت صحیح برای رسیدن به توسعه پایدار مورد توجه قرار گیرد. برای رسیدن به اهداف مورد نظر در این تحقیق، منطقه ای در اطراف آرمرده بانه که هر سه گ.نه در کنار هم بودند و از نظر شرایط فیزیوگرافی حالت تقریبا یکسانی داشت، انتخاب شد و برخی فاکتور های اکوفیزیولوژیکی از قبیل ساختار برگ، سطح فوتوسنتز، میزان تعرق، هدایت روزنه ای، CO2 داخل روزنه، میزان اسید آمینه پرولین، میزان کلروفیل، فسفر، نیتروژن، قندهای محلول، وزن تر و خشک برگ در گونه های مورد مطالعه اندازه گیری شدند. برای انتخاب نمونه ها از روش تصادفی سیستماتیک استفاده شد. آنالیز آماری داده ها در قالب یک طرح آزمایشی کاملا تصادفی در نرم افزار SPSS انجام گرفت. برای تشخیص معنی دار بودن اختلاف بین میانگین های حاصل از آزمون دانکن استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد: !9 بین ابعاد برگ و سطح آن در همه گونه های مرود مطالعه یک رابطه خطی چند گانه مهنی داری وجود دارد. 2) Q. libani و Q. branti به ترتیب دارای بیشترین . کمترین SLA هستند. 3) از نظر بعضی از پارامترها از قبیل سطح برگ، وزن برگ، سطح فوتوسنتز، تعرق، میزان پرولین، فسفر، نیتروژن و قند های محلول بین سه گونه مورد مطالعه اختلاف معنی داری وجود دارد ولی از نظر مقدار کلروفیل اختلاف معنی داری بین آنها مشاهده نشده است.
  58. تعین اراضی دارای پتانسیل به منظور توسعه جنگلهای مانگرو با استفاده از GIS (مطالعه موردی: بخشی از جزیره قشم).
    1387
    جنگل های مانگرو یکی از اکوسیستم های منحصر به فرد نواحی گرمسیری دنیا محسوب می گردند. این جنگل ها به دلیل کارکردهای فراوانی همچون تهیه چوب سوخت و ساختمانی، تهیه عسل، تهیه ذغال، ایجاد ناحیه مناسب جهت زیستگاه بسیاری از آبزیان و غیره همواره مورد بهره برداری جوامع مختلف بوده و هستند و امروزه علاوه بر فواید اشاره شده به دلیل وجود مناظر بدیع و بسیار زیبای آنها که تلفیقی از اکوسیستم خشکی و دریا است در صنعت اکوتوریسم بسیار مورد توجه قرار گرفتند. بنابراین حفاظت و توسعه جنگل های مانگرو ایران که به دلیل قرار گرفتن در خشک ترین و کم باران ترین نواحی مانگرو دنیا از بارزترین نوع این جنگل ها می باشد، ضروری به نظر می رسد. این تحقیق در راستای هدف فوق به پتانسیل سنجی منطقه هلر به وسعت 300 هکتار که در شمال شرقی جزیره قشم واقع شده به منظور توسعه جنگل های مانگرو می پردازد. برای این منظور پس از شناسایی منطقه عوامل موثر بر رشد و توسعه مانگروها با توجه به مطالعاتی که در این جنگل ها صورت گرفته بود، شناسایی گردیدند. این عوامل عبارتند از آب و هوا، جذر و مد، ساختار ساحل، فاصله از خور، عوامل خاکی و عرض جغرافیایی که از این میان عواملی که در منطقه هلر تاثیر گذار بودند در نظر گرفته شده و سایر عوامل حذف گردیدند. سپس با استفاده از یک شبکه آماربرداری منظم تصادفی – سیستماتیک با فواصل 300*300 متر نقاط نمونه گیری مشخص شدند که از آن نواحی و در عمق 0-20 سانتیمتری از سطح زمین نمونه های خاک برداشت شدند. و برخی از مهمترین خواص فیزیکو شیمیایی آنها از جمله اسیدیته، میزان سدیم، منیزیم، هدایت الکتریکی، درصد اشباع، درصد شن، درصد رس، درصد سیلت میزان جذب سدیم و سدیم تبادلی مورد آزمایش و اندازه گیری قرار گرفتند و سپس به کمک نرم افزارهای سامانه اطلاعات جغرافیایی GIS و با استفاده از تصاویر ماهواره ای IRS سال 2003، نقشه های موضوعی مورد نیاز تهیه گردیدند و سپس از روی هم گذاری لایه های اطلاعاتی، نقشه های نهایی استخراج شدند که بیانگر اراضی مناسب برای توسعه حرا در منطقه می باشد. در نهایت 13.571 هکتار از مساحت منطقه که 4.56 درصد از کل عرصه و حدود 19 درصد از ناحیه جذر و مدی را شامل می گردد، دارای قابلیت توسعه شناسایی شد. واژگان کلیدی: جنگل های مانگرو، خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک، سامانه اطلاعات جغرافیایی GIS ماهواره های IRS ، هلر
  59. اثر تنش خشکی برروی برخی خصوصیات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی سه گونه بلوط غرب ایران
    1386
    تنش خشکی تمام جنبه های رشد گیاه و بیشتر فرایندهای فیزیولوژیکی را تحت تاثیر قرار می دهد.بررسی واکنشهای فیزیولوژیکی گیاهان به تنش خشکی، به شناسایی فاکتورهای موثر در مقاومت به این تنش کمک می کند. هدف از این تحقیق تعیین عملکرد و بررسی صفات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی سه گونه بلوط(ویول، برو و مازو) با توجه به اعمال تیمار های مختلف آبیاری می باشد. مقاومت به خشکی سه گونه بلوط با استفاده از240 بذر و 6 تیمارآبیاری (آبیاری هر 2، 4، 6 ، 8 ، 10 و 15 روز یک بار) در شرایط کاملاً مشابه در یک دوره دو ماهه مورد بررسی قرار گرفتند. فاکتورهای پرولین، فسفر، فتوسنتز، کلروفیل، تعرق، سطح برگ و ...اندازه گیری شدند.نتایج نشان داد که استرس خشکی باعث تغییرات معنی داری در این فاکتورها می شود. با استفاده ازآنالیز آماری مشخص شد که فتوسنتز درگونه ویول، بین تیمارهای مختلف آبیاری دارای اختلاف معنی داری می باشدو بیشترین میزان فتوسنتز در تیمار آبیاری هر 2 روز یک بار می باشد( سطح احتمال 5%). فسفر نیز دارای اختلاف معنی داری در بین تیمارهای آبیاری هر سه گونه بلوط مورد بررسی می باشد است و بیشترین میزان فسفر در گونه برو مربوط به تیمار آبیاری هر 4 روز یک بار می باشد. از نظر وزن تر ساقه، سه گونه بلوط(برو، ویول و مازو) دارای اختلاف معنی داری در تیمارهای مختلف آبیاری می باشند و بیشترین وزن تر ساقه مربوط به تیمار آبیاری هر 2 روز یک بار است(سطح احتمال 5%). همچنین از نظر میزان پرولین گونه مازو دارای اختلاف معنی داری در بین تیمارهای مختلف آبیاری می باشد و بیشترین غلظت پرولین مربوط به تیمار آبیاری هر 15 روز یک بار است(سطح احتمال 5%).
  60. اثر تنش خشکی بر روی برخی فعالیتهای فیزیولوژیکی بنه Pistacia atlantica
    1385
    بنه یا پسته وحشی Pistacia atlantica یکی از مهمترین گونه های درختی جنگل های زاگرس ایران است. مقاومت به خشکی گونه بنه با استفاده از تیمارهای آبیاری هر 2، 4، 6، 8 و هر 10 روز یک بار در نهالستان گریزه سنندج مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج نشان داد که اختلاف معنی داری از نظر تعداد و طول شاخه های فرعی بین تیمارها وجود ندارد. میزان غلظت پرولین در تیمار آبیاری هر 8 روز بیشترین مقدار بود و اختلاف معنی داری با سایر تیمارها داشت. میزان فسفر در تیمار آبیاری هر 2 روز یک بار بیشترین مقدار بود و اختلافش با سایر تیمارها معنی دار بود. همچنین مجموع کلروفیل aوb که در تیمار 4 روز یک بار آبیاری بیشترین مقدار را داشت با سایر تیمارها اختلاف معنی داری را نشان می دهد. همه نهال های مربوط به تیمار هر 10 روز یک بار آبیاری خشک شدند. واژه های کلیدی: بنه، استرس خشکی، کلروفیل، پرولین، فسفر، قندهای محلول، پارامترهای تبادلات گازی، خصوصیات مورفولوژیک