تاریخ بهروزرسانی: 1403/08/17
هادی نیری
دانشکده منابع طبیعی / گروه ژئومورفولوژی
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
بررسی تحول مخروطافکنههای واقع در شمال دریاچه ارومیه
1402در این پژوهش به بررسی بررسی تحول مخروط افکنه های واقع در شمال دریاچه ارومیه پرداخته شده هست. دستیابی به متغیرهای موثر در تحول مخروطافکنهها و بررسی و مقایسه نحوه تاثیرگذاری این متغیرها بر مخروطافکنههای گستره مورد مطالعه، اهداف اصلی این پژوهش را تشکیل داده هست. روش مشاهده و اندازهگیری مستقیم تغییرات مخروطافکنهها، فعالیت اصلی پژوهش محسوب میشود. علاوه بر روشهای میدانی از تصاویر ETM، SRTM90m, DEM10m، Aster، QuickBird، IRS(P6)، نقشههای زمینشناسی و توپوگرافی (چاپی و رقومی)، در محیط نرمافزارهای ENVI4.7، ArcGIS9.3 و Global Mapper هستفاده شده هست. نتایج نشان داد که: توده کوهستانی میشوداغ در دامنه جنوبی با ترکیبی از رسوبات پره کامبرین تا کواترنری با چندین نبود چینه شناسی و تودههای نفوذی سینیتی و گرانیتی دارای ساختاری بسیار پیچیده هست. رخدادهای تکتونیکی پالئوزوئیک و آلپی نظم و توالی رسوبات را بهم زده و ناپیوستگیها، دگرشیبیها و چین خوردگیها را ظاهر ساخته هست. پس از آخرین فاز تکتونیکی دوره کوهزایی آلپی یعنی فاز پاسادنین ساختار کنونی میشو داغ پدیدار گشته هست در این بین گسل میشو شمالی و گسل میشو جنوبی، آنتی کلیناریوم میشو داغ را به تصویر هورست یا فرازمین درآورده هست. مجموعه میشو داغ از جمله دامنه جنوبی و پایکوههای آن دارای شکستگیها و گسلهای متعدد هست و مهمی و حدود ۴ گسل بزرگ و فعال در منطقه و حواشی آن وجود دارد که عبارتند از: گسل جنوبی، میشو گسل خامنه شبستر، سیس گسل -داریان شانجان گسل بنیس کندرود مخروط افکنه ها و تراسهای رودخانهای اصلی ترین شکل های قابل شناسایی در دامنه جنوبی میشوداغ می باشند. در مجموع نتیجه میشود که در تکوین و گسترش مخروط افکنه های دامنه جنوبی میشوداغ مورفوتکتونیک و تکتونیک به عنوان عامل اصلی مهمترین نقش را داشته هست از طرف دیگر نبود یک نظم منطقی بین تحولات مورفوتکتونیکی و اقلیمی تعیین مرز بین آنها را متصویر ساخته هست. بررسی 5 مورد از شاخصهای تکتونیکی نشان میدهد منطقه از لحاظ تکتونیک فعال میباشد و مهمترین عامل در تکوین مخروط افکنه ها فعالیتهای نئوتکتونیکی منطقه هست. همچنین با بررسیهای ویژگیهای مورفومتری بین بسیاری از ویژگیهای مخروط افکنه ها مشاهده شد که بعضی ویژگیها مثل مساحت حوضه و مساحت مخروط دارای رابطه معنی دار و همبستگی بالا و همچنین رابطه بین مساحت مخروط و شیب مخروط دارای رابطه مثبت میباشند.
-
تاثیر زهکشی و آبیاری پایاب سد گاوشان بر آبهای زیرزمینی دشت کامیاران
1402آب بهعنوان یک منبع قابلتجدید همواره بهعنوان یک رکن اصلی توسعه مطرح بوده است که با افزایش جمعیت و افزایش نیاز آب در بخشهای مختلف کشاورزی، صنعت، شرب و بهداشت فشار زیادی به منابع آب زیرزمینی وارد شده است. در ایران از دیرباز استفاده گسترده از آبهای زیرزمینی در کنار آبهای سطحی رواج داشته است. بهطوریکه، امروزه بخش قابلتوجهی از آب موردنیاز جهت مصارف کشاورزی، صنعت و شرب، از منابع آب زیرزمینی تامین میشود. مهمترین منابع موجود مرتبط به هم برای تامین نیازهای آبی، منابع آبی سطحی شامل دریا، دریاچه، رودخانه، برکه، و منابع آب زیرزمینی شامل چاه، چشمه، و قنات است. در تحقیق حاضر به بررسی احداث شبکه آبیاری و زهکشی پایاب سد گاوشان بر روی منابع آب زیرزمینی دشت کامیاران با استفاده از بسته نرمافزاری GIS پرداخته شد. بدین منظور، از پارامترهای هواشناسی، منابع آبی (چاه، چشمه، قنات، نهر، و موتور متحرک)، آمار چاههای پیزومتری سطح ایستابی دشت کامیاران مورداستفاده قرار گرفت. با استفاده از آمار موجود در ایستگاه هواشناسی محدوده موردمطالعه اطلاعات مربوط به این پارامترها به نرمافزار داده شد. سپس، با استفاده از آمار 12 حلقه چاههای پیزومتری به بررسی نوسانات سطح آب زیرزمینی آبخوان پرداخته شد. جهت بررسی سطح آبهای زیرزمینی دشت کامیاران سالهای آبی قبل از احداث سد (1388-1381) و بعد از احداث سد (1398-1391) موردبررسی قرار گرفته است. نتایج بهدستآمده از این پژوهش حاکی از آن است که میزان استخراج آب از چاه، چشمه، قنات، نهر، و موتور متحرک برای دوره دوم (88-81) میزان 7913 هزار مترمکعب و برای دوره سوم (91-98) میزان 6978 هزار مترمکعب را نشان میدهد که استخراج در دوره سوم میزان 935 هزار مترمکعب کمتر از دوره دوم است. همچنین، از لحاظ سطح زیر کشت با استفاده از آب چاه، چشمه، قنات، نهر، و موتور در دوره دوم میزان 6/599 هکتار زمین زراعی زیر کشت رفته است، و در دوره سوم نیز آن میزان 4/485 هکتار مورداستفاده قرار گرفته است که دوره سوم زمین زراعی به میزان 2/114 هکتار کمتر نسبت به دوره دوم مورداستفاده قرار گرفته است. نتایج بهدستآمده از نقشه چاههای پیزومتری سطح ایستابی به روش IDW نشان دا که چاههای پیزومتری در تمام 12 ماه در دوره سوم (98-91) شرایط افزایشی سطح ایستابی را نسبت به دوره دوم (88-81) نشان میدهد. در بخش مطالعات پیزومتری نشان از اختلاف در افزایش سطح ایستابی آبخوانها در دوره سوم (91-98) به طور متوسط به میزان 67/3 متر نسبت به دوره دوم (81-88) دارد. این افزایش سطح ایستابی را میتوان در دو فاکتور خلاصه کرد: 1. آبگیری سد گاوشان 2. کاهش برداشت از آبهای زیرزمینی در دوره سوم نسبت به دوره دوم و متقابلاً استفاده از شبکه آبیاری و زهکشی در سطح دشت کامیاران افزایشیافته است.
-
تحلیل محتوای کتاب های درسی دوره دبیرستان بر اساس مخاطرات طبیعی
1401مخاﻃﺮات ﻃﺒﯿﻌﯽ ﭘﺪﯾﺪه ای ﺗﮑﺮارﭘﺬﯾﺮست که در ﻣﺠﺎﻣﻊ ﻋﻠﻤﯽ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه ﮐﻪ ﻏﺎﻟﺒﺎ ﺑﺎ آﺳﯿﺐ-ﻫﺎی ﺳﺨﺖ ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی ﻫﻤﺮاه است. مخاطرات ﻃﺒﯿﻌﯽ شامل ﺳﯿﻼب، زﻟﺰﻟﻪ، زﻣﯿﻦ ﻟﻐﺰش، ﭘﺪﯾﺪه ﻓﺮوﻧﺸﺴﺖ، ﯾﺨﺒﻨﺪان و ﻫﻮازدﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. روش ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﺤﺘﻮا ﯾﮑﯽ از ﭘﺮﮐﺎرﺑﺮدﺗﺮﯾﻦ روشﻫﺎی ﺗﺤﻘﯿﻖ در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، رﻓﺘﺎری و اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ازآنجاکه در ﻧﻈﺎم آﻣﻮزﺷﯽ ﻓﻌﻠﯽ ﮐﺸﻮر ﮐﺘﺎب درﺳﯽ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ اﺑﺰار آﻣﻮزش و درﺑﺮدارﻧﺪه ﻣﺤﺘﻮای ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی در نظر گرفته شده باید باشد، لذا ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﺤﺘﻮای ﮐﺘﺎﺑﻬﺎی درﺳﯽ ﺑﻪ دﻻﯾﻞ مختلف از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ ﻣﺤﺘﻮا ﺑﺎ اﻫﺪاف ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ درﺳﯽ و ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻧﻘﺎط ﻗﻮت و ﺿﻌﻒ ﮐﺘﺎبﻫﺎی درﺳﯽ، اﻣﺮی ﻻزم و ﺿﺮوری ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﺷﻮد. در این پژوهش به بررسی تصاویر، نمودارها و مدل ها و تعداد کلمات و مباحث تکرار شده در زمینه وقایع مختلف مخاطرات طبیعی از جمله زلزله، سیل، آتشفشان، سونامی و بهمن و همچنین در خصوص میزان آمادگی، امدادرسانی و بازسازی ها در زمان واقعه در کتاب های دوره راهنمایی و متوسطه براساس روش تحلیل محتوا پرداخته شد. نتایج بررسی تصاویر و محتوای کتاب های سه پایه دوره راهنمایی نشان داد که از کل مطالب در دروس مطالعات اجتماعی در زمینه زمین لرزه (6/0 درصد)، آتشفشان (8/0 درصد)، سیل (6/0 درصد)، خشکسالی (4/0 درصد)، تگرگ (1/0 درصد) و آتش سوزی (2/0 درصد) را به خود اختصاص داده است. تعداد کل تصاویر مخاطرات طبیعی در کتاب مطالعات اجتماعی 6 عدد در کتاب پایه اول و 5 در کتاب پایه دوم بوده است. در بررسی محتوای فصل سوم کتاب مطالعات اجتماعی پایه دوم راهنمایی که تحت عنوان "مقابله با حوادث" بوده مشاهده شد که تصاویر در خصوص نقاط زلزله خیز، میزان خسارات ناشی از بالا رفتن شدت زلزله ، نحوه امدادرسانی در زمان وقوع و بازسازی مناطق زلزله زده هیچگونه مطلبی ارائه نشده است. در کتاب درسی جغرافیا سال اول دبیرستان در یازده پاراگراف در خصوص انواع مخاطرات طبیعی بحث شده است و ارائه ی این مطالب نسبت به کل محتوا معنی دار نمی باشد. در کتاب درسی جغرافیا سال دوم دبیرستان سه پاراگراف به زمین لرزه، چهار پارگراف به آتشفشان، هشت پاراگراف به سیل، سه پارگراف به خشکسالی و دو پاراگراف به سونامی اختصاص داده شده است. در این دوره نیز همانند کتاب جغرافیای دوره اول دبیرستان نسبت مطالب ارائه شده در زمینه مخاطرات طبیعی به کل مطالب معنی دار نمی باشد. در کتاب جغرافیای سال سوم دبیرستان در خصوص مخاطرات طبیعی از کل مطالب ارائه شده حدود 26 درصد (زمین لرزه)، 3 درصد (آتشفشان)، 40درصد (سیل)، 14 درصد (خشک سالی)، 13درصد (زمین لغزش) ارائه شده است. در خصوص مباحث تگرگ که هر ساله به کشاورزان خسارات زیادی را می رساند و همچنین پدیده فرونشست که بیشتر مناطقی که منبع آب زیرزمینی تنها منبع آب مصرفی ست در اثر مصرف بی رویه برای کشاورزی و شرب سطح آب زیرزمینی خیلی پایین رفته است و رخ داده است، هیچگونه بحثی بیان نشده است و فقط در یک خط اسمی از آن ها برده شده است. درس «انسان و محیطزیست»، با هدف محیط زیستی برای نخستین بار به عنوان درسی مستقل وارد نظام آموزشی کشور شد اما با این وجود، تعداد پاراگراف هایی که در خصوص مخاطرات طبیعی در آن بیان شد حدود 11 پاراگراف بوده و نسبت به کل مطالب ناچیز و کم مشاهده شد.
-
ارزیابی توان شبکه معابر شهری سنندج در برابر وقوع مخاطره طبیعی با رویکرد ترکیبی هندسه فراکتال و الگوریتم ماشین های یادگیری
1400شبکه های ارتباطی در جابه جایی کالا، مسافر، خدمات و بخصوص مدیریت بحران ناشی از وقوع حوادث طبیعی نقش حیاتی و اساسی دارند. آسیب پذیری آنها در زمان وقوع مخاطره، موجب گستردگی بحران در شهرها خواهد داشت. در دو دهه اخیر بعد فراکتال به عنوان شاخصی مناسب جهت بررسی شبکه معابر شهری مطرح شده است. در این تحقیق به منظور شناسایی و ارزیابی وضعیت ساختاری معابر از نظر آسیب پذیری از هندسه فراکتال و الگوریتم های ماشین یادگیری (درخت تصمیم (AD tree)، نزدیکترین همسایگی(KNN) و شبکه های عصبی مصنوعی (ANN))، با رویکرد مقایسه ایی استفاده شده است. با استفاده از ایجاد بانک اطلاعات مکانی این پژوهش و لایه معابر شهر سنندج بعد فراکتالی معابر محاسبه شد. در ادامه به منظور شناسایی معابر آسیب پذیر سطح شهر، با استفاده از روش پیشین پژوهی و نظرسنجی از خبرگان، معیارهای موثر در سنجش آسیب پذیری معابر شهری شامل (معابر، نقشه کاربری اراضی، نقشه زمین شناسی، نقشه تراکم جمعیت، نقشه نوع مصالح شهرداری، داده های ترافیکی شهرداری، لایه ارتفاع رقومی ارتفاع، لایه های فاصله از جاده اصلی (دسترسی)، فاصله از ایستگاه ها و پایانه ها، کیفیت مصالح اطراف معبر، فاصله از مراکز درمانی و امداد و نجات، فاصله از ایستگاه های آتش نشانی، فاصله از تقاطع ها، فاصله از پل ها و زیرگذرها، فاصله از تاسیسات و تجهیزات شهری، ارتفاع ساختمان های اطراف معبر، میزان مقاومت لایه های سنگ بستر، درجه شیب، فاصله از گسل، فاصله از نقاط پرترافیک شهری و فاصله از نقاط پرتراکم جمعیتی)، شناسایی و در نرم افزار Arc GIS، لایه های اطلاعاتی مربوطه ایجاد شد. نتایج نشان داد که ناحیه 3 بیشترین و ناحیه 7 کمترین میزان بعد فراکتالی را دارد اما به طور کلی در اکثر نواحی میزان بعد فراکتال پایینی مشاهده شد بر این اساس شبکه های ارتباطی شهر سنندج در هنگام وقوع مخاطرات، میزان آسیب پذیری بالایی خواهند داشت. همچنین دیگر یافته ها بر اساس کاربرد روش های تحلیل تصمیم گیری چند معیاره (Shannon Entropy) و الگوریتم های کاربردی در Arc GIS، نشان داد که معابر؛ بلوار توحید، بلوار دانشجو، پاسداران، فردوسی، کشاورز، حسن آباد، آبیدر، انقلاب، امام، طالقانی، شیخان، مردوخ، سعدی، بلوار کردستان و دکتر حسینی جزء معابر بسیار آسیب پذیر در برابر مخاطره زلزله در سطح شهر سنندج هستند. در نهایت ارزیابی مقایسه ایی الگوریتم های ماشین یادگیری مورد استفاده در این مطالعه، بیانگر آن است که الگوریتم ADTree، بیشترین دقت و بالاترین میزان کارایی را در پیش بینی میزان آسیب پذیری شبکه ارتباطی درون شهری سنندج نشان داد. از این رو این الگوریتم می تواند در عملیات شناسایی و پیش بینی مدیریت بحران و سنجش وضعیت آسیب پذیری موثر واقع افتد.
-
اولویت بندی خطر سیل خیزی زیرحوضه های سفیدرود با به کارگیری هندسه فراکتال
1400به دلیل شرایط آب و هوایی خشک و نیمه خشک ایران، سیلاب یکی از مخاطرات آن محسوب می شود. به طوری که هر ساله سبب خسارات مالی و جانی زیادی می شود. این مخاطره بحران های مالی و زیست محیطی را در ایران تشدید کرده است. چنین ویژگی نیاز به مدیریت این بحران را ایجاب می کند. اولین قدم در مدیریت یک بحران، شناخت مخاطره است، به این صورت که با شناخت فرایندهای حاکم بر مخاطره، آن را شناسایی و با حذف یا تغییر آن عامل، میزان مخاطره و آسیب پذیری ناشی از آن را کاهش داد. سیلاب معلول فرایند بارشی و ویژگی های حوضه است. ویژگی آب و هوایی غیر قابل کنترل و تغییرات آن آنی است. بنابراین اولویت بندی مناطق بر اساس آن غیرمعقول و سخت است. بر این اساس، اغلب محققین از ویژگی های مورفومتری و ژئومورفولوژیکی و بعد فراکتالی رودخانه استفاده کرده اند، که تغییرات آن ها خیلی محسوس نیست. نرم افزارها و تکنیک های جدید به ویژه مدل ارتفاعی رقومی، استخراج آن ها را ساده و سریع کرده است. در مطالعات علمی روش هایی که ساده و دقیق و در عین حال سریع باشند، در اولویت می باشند. بنابراین در این مطالعه خطر سیل خیزی زیرحوضه های سفیدرود با به کارگیری شاخص های مورفومتری، هندسه فراکتال و WASPAS اولویت بندی شد. مزیت استفاده از روش فراکتال علاوه بر سادگی، دقت بالای آن به دلیل انطباق با ویژگی های پدیده های طبیعی است. زیرا هندسه فراکتال بر اساس قوانین فراکتال پایه گذاری شده است. در این مطالعه جهت اجرای مدل WASPASو شاخص های مورفومتری، طبقه بندی آبراهه ها به روش استرالر صورت گرفت. ایستگاه های دبی سنج به عنوان خروجی زیرحوضه ها در نظر گرفته شدند. زیر حوضه هایی که حداقل 15 سال داده دبی داشتند و سه رتبه و یا بیش از سه رتبه داشتند، برای محاسبات در نظر گرفته شدند. همچنین ترسیم شبکه زهکش و محدوده زیرحوضه ها با Google earth صورت گرفت. محدوده های مطالعاتی و نقشه های زمین شناسی به وسیلهGIS ترسیم شد. محاسبات داده های اولیه در اکسل انجام شد. بعد از این مرحله به شناسایی سیلاب های با دوره های بازگشت 2، 3، 5، 10، 20 و 50 ساله اقدام شد. قبل از محاسبه دوره های بازگشت اقدام به بازسازی داده با روش تناسب داده شد و سپس در نرم افزار EASIFIT طول دوره های بازگشت مخاطره سیل با کمک داده های لحظه ای اوج سیلاب های حوضه با توزیع احتمالاتی Wakeby، Weibull، G/E/V ، Lognormal ، Lognormal(3P) ، Weibull(3P)، Log_ person3، GumbelMAXو Person6 برازش داده شد. سپس در نرم افزار SPSS ضریب همبستگی اسپیرمن برای رابطه بین دوره های بازگشت و بعد فراکتالی، مورفومتری و WASPAS صورت گرفت. مدل WASPAS بعد از حذف شاخص با نتایج قبلی هم خوانی پیدا کرد و نتیجه منطقی و علمی را نشان داد. از روش WASPAS برای پهنه بندی مناطق سیل خیزی استفاده شد زیرا با دبی پیک سیلاب و دبی ویژه بعد از حذف بعضی از شاخص ها رابطه نشان داد. اما داده های مورفومتری و دوره های بازگشت روابط چندان مشخصی را نشان ندادند؛ به طوری که ارتباطی که در بعضی از منابع بین سیلاب و شاخص ها دیده می شد در این مطالعه دیده نشد. بعد فراکتالی رودخانه با روش بعد ظرفیت با دوره بازگشت دبی پیک سیلاب همبستگی بالایی را نشان داد. همچنین دبی ویژه با بعد فراکتالی رابطه معکوس را نشان داد که در دوره های بازگشت کوتاه مدت این رابطه بیشتر بود. کاهش همبستگی از سطح معنی داری 99 درصد به 95 درصد در دبی با دوره های بالاتر نشان دهنده تغییر دبی از حالت آشوبناکی به حالت تصادفی است، این مزیت فراکتال نسبت به دیگر روش ها است.
-
استفاده از درخت فراکتال جهت تحلیل الگوی زهکشی در حوضه ی آبریز رودخانه ی مرگ در استان کرمانشاه
1400رودخانه ها محیط های ناپایداری هستند که تحت تاثیر عوامل طبیعی یا انسانی، دچار تغییر الگو و مسیر می شوند. بررسی خصوصیات رودخانه ها و عوامل موثر بر آن ها یکی از مهم ترین مباحث علم ژئومورفولوژی می باشد. بعد فرکتال به عنوان شاخص مناسبی برای بیان تغییرات رودخانه ها پیشنهاد شده است که این مطالعه با هدف استفاده از هندسه ی فرکتال جهت تحلیل الگوی زهکشی رودخانه مرگ انجام شد. با استفاده از نقشه های توپوگرافی 1:50000و نقشه های زمین شناسی 1:100000 و لایه رقومی ارتفاع با پیکسل سایز 30×30 متر و نرم افزارهای ArcGIS و Google Earth داده های مورد نیاز جهت انجام این پژوهش استخراج شد. مراحل انجام پژوهش به این صورت بود که ابتدا مرز حوضه مورد نظر و تمامی آبراهه های موجود در محدوده مورد مطالعه در محیط Google Earth ترسیم شد و درجه بندی آبراهه ها به روش استراهلر انجام شد. سپس پارامترهای مورفومتری شامل: شاخص انشعابات، شکل حوضه، فرم حوضه، تراکم شبکه زهکشی، ضریب فشردگی، نسبت کشیدگی، تعداد ناهمواری، نسبت طول به عرض حوضه، فرکانس رودخانه، نسبت بافت، شیب حوضه، رابطه بین رتبه و طول رودخانه و عدم تقارن حوضه محاسبه شد. همچنین بعد فرکتال رودخانه ها و گسل های حوضه به روش های تورکات و شیب خط و هورتون محاسبه شد. نتایج نشان داد بین مورفومتری حوضه زهکش و فعالیت گسل ها رابطه وجود ندارد و این شاخص ها اختلاف معنی داری در مناطق گسلی نشان نمی دهند بنابراین معیار مناسبی برای ارزیابی تکتونیک در این محدوده و مقیاس زمانی نمی باشند، این شاخص ها بیشتر از لیتولوژی تاثیر پذیرفته اند. بعد فرکتالی رودخانه و گسل ها نشان می دهد که در مناطق مختلف گسلی با هم اختلاف دارند و این دو رابطه معکوسی با هم دارند بدین معنی که در هر جا بعد فرکتالی گسل بالا بوده، بعد فرکتالی رودخانه پایین آمده است. منطقه پنج به صورت استثنا به لحاظ بعد گسلی در رتبه پنج اما به لحاظ بعد فرکتالی رودخانه در رتبه سه قرار دارد که چنین استنباط شد محدوده هایی که در آن ها بعد فرکتالی گسل بالا است با افزایش ناهمواری گسل سبب شده تا تحول منطقه در مرحله جوانی باقی بماند و رودخانه مستقیم شود در نتیجه بعد فرکتالی رودخانه پایین بیاید همچنین طبق نتایج به دست آمده احتمال وجود گسل فعال در محدوده پنج متصور شد.
-
تعیین پتانسیل سیل خیزی حوزه آبخیز با استفاده از پارامترهای مورفومتری
1399تعیین پتانسیل سیل خیزی حوضه و زیرحوضه های آن این امکان را فراهم می آورد که با در اولویت قرار دادن زیرحوضه های دارای پتانسیل سیل خیزی بالاتر، منابع مالی و فنی را در این زیرحوضه ها متمرکز نموده و با اجرای اقدامات مناسب آبخیزداری؛ اثرات نامناسب سیلاب را تعدیل نمود. بر این اساس در تحقیق کنونی، پارامترهای متعدد مورفومتری 38 حوزه آبخیز دارای ایستگاه هیدرومتری دریاچه ارومیه محاسبه شد و براساس آنها شاخص ریسک سیل خیزی و شاخص وزنی ریسک سیل خیزی محاسبه گردید. سپس براساس داده های دبی پیک سیلاب در دوره مشترک آماری 26 ساله (از سال آبی 71-1370 تا 96-1395)، مقادیر دبی پیک سیلاب در دوره بازگشت های 2 تا 50 ساله محاسبه شده و کارایی شاخص های ریسک سیل خیزی از طریق مقایسه مقادیر شاخص ها با مقادیر دبی پیک سیلاب در دوره بازگشت های مختلف انجام گرفت. با توجه به ضرایب همبستگی معنی دار بین مساحت و دبی پیک لحظه ای سیلاب در دوره بازگشت های مختلف، رابطه توانی برای محاسبه دبی پیک سیلاب در دوره بازگشت های مختلف براساس مساحت حوضه ارائه شد. ارزیابی شاخص ریسک سیل خیزی محاسبه شده براساس وزن یکسان برای پارامترهای مورفورمتری نشان دهنده ناکارآمدی آن بود در حالیکه شاخص ریسک سیل خیزی وزنی بخوبی قادر به کلاس بندی حوضه های مورد مطالعه از نظر پتانسیل سیل خیزی بود. براساس نتایج بهینه سازی وزن پارامترهای مورفومتری مورد استفاده در شاخص ریسک سیل خیزی وزنی، به ترتیب مساحت حوضه، ضریب شکل هورتون، شاخص هیپسومتری و شیب متوسط حوضه دارای بالاترین وزن بودند. در نهایت براساس شاخص ریسک سیل خیزی وزنی، نقشه ریسک سیل خیزی حوضه های مورد مطالعه تهیه و ارائه شد. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که عدم کالیبراسیون شاخص های ریسک سیل خیزی می تواند منجر به ارائه تفسیرهای دور از واقعیت شود.
-
تحلیل رابطه بین خصوصیات ژئومورفولوژیکی و بعد فرکتالی حوضه های آبریز (مطالعه موردی رودخانه دینور)
1399رودخانه ها نقش مهمی در تغییرات لندفرم ها بازی کرده و تاثیرات بسزایی بر بهره برداری انسانی از محیط های پیرامون خود دارند. بررسی ویژگی و تحول رودخانه ها از مباحث علم ژئومورفولوژی رودخانه می باشد. از طرف دیگر، تعیین بعد فرکتالی اهمیت زیادی در شناخت رفتار و پیش بینی تغییرات مسیر رودخانه دارد که این تحقیق با هدف تحلیل رابطه بین خصوصیات ژئومورفولوژیکی و بعد فرکتالی حوضه آبریز رودخانه دینور انجام شد. جهت دستیابی به هدف فوق، داده های مورد نیاز از نقشه های توپوگرافی 1:50000، زمین شناسی 1:1000000، لایه رقومی ارتفاع با پیکسل سایز 30 متر و همچنین نرم افزار گوگل ارث استخراج شد. به منظور انجام این پژوهش، ابتدا نقشه آبراهه ها و مرز حوضه آبریز دینور در محیط نرم افزار گوگل ارث تهیه شد. سپس حوضه دینور به دو زیر حوضه تقسیم شده و مرز حوضه ها در انتهای شاخه های با رتبه شش ترسیم شد. درجه بندی آبراهه ها به روش استرالر انجام شد. ابعاد فرکتال رودخانه ها و گسل ها به روش هورتن، تورکت و بعد ظرفیت محاسبه شد. همچنین شاخص های مورفومتری شامل عدم تقارن حوضه، شکل حوضه، ضریب فشردگی، فرکانس رودخانه، نسبت بافت، نسبت کشیدگی، برجستگی حوضه، شیب حوضه، تعداد ناهمواری، تراکم زهکشی، نسبت برجستگی، نسبت انشعاب، نسبت طول به عرض، رابطه رتبه با طول آبراهه محاسبه شد. در مطالعه کنونی، ابعاد فرکتال آبراهه ها در زیر حوضه های شمالی و جنوبی به ترتیب بر اساس شمارش جعبه 21/1-26/1 و تورکت 26/1-25/1و درخت فرکتال 79/1-95/1 قرار داشته اما ابعاد فرکتال گسل ها در زیر حوضه های شمالی و جنوبی به ترتیب در بازه های 12/1-1 و 14/1-02/1 قرار داشت. به منظور بررسی نرمالیته داده ها از آزمون های شاپیرو-ویلک وکولموگروف- اسمیرنوف استفاده شد. بعد از محاسبات مربوط به هر یک از شاخص ها و رتبه بندی آن ها، ضریب همبستگی بین بعد فرکتال گسل، تراکم گسل، مورفومتری و بعد فرکتال رودخانه محاسبه شد. نتایج حاصل از ضریب همبستگی به روش پیرسون نشان داد که هیچ ارتباط معنی داری بین مورفومتری، بعد فرکتال گسل و بعد فرکتال رودخانه وجود ندارد؛ اما نتایج مربوط به ضریب همبستگی نشان داد که بین بعد فرکتالی رودخانه به روش شمارش جعبه و تراکم گسل ها در سطح معنی داری 95 درصد و همچنین بین تراکم گسل با بعد فرکتالی گسل در سطح معنی داری 99 درصد ارتباط وجود دارد و این رابطه مستقیم است. همچنین نتایج نشان داد که شاخص های مورفومتری در مقیاس کوچک تحت تاثیر تحت تاثیر لیتولوژی و در مقیاس بزرگتر تحت تاثیر تکتونیک است.
-
تحلیل پویایی تکتونیکی استان کردستان با به کارگیری هندسه فرکتال
1399کشور ایران یکی از کشورهایی است که بر روی رشته کوه های آلپ-هیمالیا-اندونزی قرارگرفته است. استان کردستان و حوضه های مجاور آن قسمتی از کشور ایران است که در غرب و بر روی رشته کوه زاگرس قرارگرفته اند و رشته کوه البرز نیز از شمال آن می گذرد. این رشته کوه ها ایران و به تبع استان کردستان و شهرهای مجاور آن را در معرض رخداد زمین لرزه قرار داده است. وجود گسل های متعدد این ناحیه توان لرزه خیزی را نشان می دهد. هدف این پژوهش بررسی فعالیت گسل های شمال غرب و پویایی تکتونیکی استان کردستان و حوضه های مجاور با استفاده از هندسه فرکتال است. بعد هندسه فرکتالی می تواند بین 0 و 2 متغییر باشد و میزان شکستگی گسل های منطقه و به تبع خطر زلزله زایی آن را نشان دهد. هرچه بعد فرکتال به عدد 2 نزدیک باشد نشان دهنده توان بالایی آن منطقه ازلحاظ لرزه خیزی است. مقدار کم بعد فرکتال نیز نشان دهنده تجمع گسل ها یا شکستگی ها در یک نقطه می باشد.بعد فرکتال در این پژوهش بین 9/0 تا 1 متغییر است که توان لرزه زایی استان را در حد نسبتاً بالایی نشان می دهد. بیشترین میزان بعد فرکتالی مربوط به حوضه های انگوران، شاهین دژ و گل تپه و برابر 1 است که در شرق منطقه و متاثر از زون البرز-آذربایجان هستند. در این پژوهش میانگین بعد فرکتالی به روش تورکوت برای 18حوضه مشخص گرددید که از255مربع 220مربع آن حاوی گسل بودند که نشان از تفرق گسلی نسبتا بالا در استان است. وجود بافت های آسیب پذیر و محله های حاشیه نشین در استان با این میزان بعد فرکتال و میزان تراکم گسلی می تواند خطر جدی برای ساکنین این منطقه باشد.
-
ارزیابی کمی خطر فرسایش کناری رودخانه تروال (حوضه بالادست ایستگاه حسن خان)
1398چکیده از آنجا که رودخانه ها سیستمی پویا هستند و همواره جهت نیل به تعادل بستر در مسیر خود برداشت، حمل و رسوب گذاری می کنند، مشخصه های مورفولوژیکی آنها به طور پیوسته در طول زمان تغییر می کند. تخریب کناره رودخانه ها و تداوم فرسایش کناری توام با جابجایی حلقههای پیچانرودی، هر ساله موجب تخریب اراضی کشاورزی، تاسیسات واقع در کناره رودخانه، پل ها و اماکن عمومی می گردد. جهت ممانعت از خسارات مذکور، عملیات اصلاحی متعددی در رودخانه ها صورت می گیرد که لازمه انتخاب روش های درست، شناخت وضعیت فرسایش کناری رودخانه و عوامل موثر بر آن می باشد بر این اساس در این پژوهش فرسایش کناری رودخانه تروال مورد بررسی قرار گرفته است. رودخانه تروال به عنوان یکی از سرشاخه-های اصلی رودخانه سفید رود در شرق استان کردستان قرار دارد و به علت عبور از روستای تروال به همین نام خوانده می شود. از نظر جغرافیایی حوزه آبخیز رودخانه تروال بین مختصات 47 درجه 6 دقیقه و 37 ثانیه و 47 درجه و 46 دقیقه و 21 ثانیه طول شرقی و مختصات 35 درجه و 2 دقیقه و 21 ثانیه و 35 درجه و 35 دقیقه و 55 ثانیه عرض شمالی واقع شده است. مساحت کلی حوضه 62/7241 کیلومتر مربع و طول رودخانه اصلی آن 128/159 کیلومتر است. در این پژوهش حدود 140 کیلومتر از این رودخانه در حوضه بالا دست ایستگاه حسن خان مورد مطالعه قرار گرفته است. جهت برآورد میزان فرسایش کناری 67 مقطع عرضی از رودخانه با استفاده از شاخص BEHI کامل و BEHI اصلاح شده مورد بررسی قرار گرفت و از آزمون تجزیه واریانس، رگرسیون لوجستیک ترتیبی استفاده شد. در شاخص BEHI از پنج پارامتر ارتفاع کرانه نسبت به ارتفاع بانکفول، عمق ریشه نسبت به ارتفاع کرانه، تراکم ریشه، حفاظت سطحی و زاویه کرانه استفاده گردید. همه این پارامترها به استثنای زاویه کرانه به صورت بصری و در محل نمونه برداری برداشت شده اند و سپس در آزمایشگاه متغیرهایی چون کربن آلی خاک، PH خاک، EC، دانه بندی خاک و بافت خاک مورد آزمایش و اندازه گیری قرار گرفتند. به دلیل خشک بودن بیشتر نقاط نمونه برداری در حین عملیات صحرایی متغیرهای کیفی آب PH، EC، DO، TDS، دما، سرعت و عمق جریان در 18 مقطع نمونه برداری مورد بررسی قرار گرفتند نتایج نشان می دهد که کربن آلی و کیفیت آب و میزان PH و EC در محدوده مورد مطالعه تاثیری ندارند یا تاثیرشان بسیار ناچیز است و آنچه تعیین کننده میزان فرسایش کناری در حوضه مورد مطالعه می باشد. بافت خاک و دانه بندی ذرات خاک و خود متغیرهای موجود در شاخص BEHI می باشد تاثیر زیر مجموعه-های شاخص BEHI بر طبقات کلی آن با استفاده از آزمون آماری رگرسیون لوجستیک ترتیبی سنجیده شده که چهار پارامتر ارتفاع کرانه نسبت به ارتفاع بانکفول، نسبت عمق ریشه به ارتفاع کرانه، تراکم ریشه و حفاظت سطحی به استثنای زاویه کرانه با میزان فرسایش رابطه عکس دارند و هرچه میزان این پارامترها بیشتر باشد میزان فرسایش کمتر است.در یک نتیجه گیری کلی می توان بیان نمود که شاخص BEHI کامل و BEHI اصلاح شده شاخص های کاربردی و مناسبی برای برآورد فرسایش کناری در حوزه تروال می باشند و بر اساس این دو شاخص بیشتر بخشهای رودخانه تروال از نظر فرسایش کناری در کلاس وضعیت فرسایش کناری متوسط تا زیاد قرار می گیرند و مقاطع بحرانی از نظر فرسایش در بالا دست حوضه بوده و با حرکت به سمت پائین دست از مقدار فرسایش کناری کاسته شده و رودخانه حالت متعادل تری به خود می گیرد.
-
ارزیابی تغییرات مجرای رودخانه و مخاطرات ناشی از آن (مطالعه موردی: رودخانه تروال)
1398مدیریت و استفاده بهینه از رودخانه ها، نیازمند آگاهی از تغییرات و واکنش رودخانه به عوامل محیطی می باشد. درک کمی و کیفی تغییرات رودخانه ای بی شک مدیریت و استفاده درست از رودخانه ها را تسهیل می نماید. رودخانه تروال در شرق استان کردستان و بین مختصات ″17 ′1 °35 تا ″1 ́ 56 °35 عرض شمالی و ″28 ′7 °47 تا ″42 ′11 °48 طول شرقی واقع شده است. در این مطالعه تغییرات مورفولوژی مجرای رودخانه تروال در دوره زمانی 16 ساله (2018-2002) با استفاده از سنجش از دور و GIS مورد بررسی قرار گرفت. برای رسیدن به این هدف، تصاویر ماهواره IRS و تصاویر ماهواره سنجنده های OLI وETM+ لندست مورد استفاده قرار گرفت. پس از استخراج نقشه پهنه مجرای رودخانه برای سال های 2002 و 2018، دوایر مماس بر قوسها در محل های پیچان رودها در محیط Arc GIS ترسیم شد و مساحت، محیط وشعاع دوایر اندازه گیری گردید. پس از بررسی نرمال بودن داده ها، مقادیر اندازه گیری شده برای سال های 2002 و 2018 در محیط نرم افزار spss از طرق آزمون t جفتی مقایسه شدند. همچنین نسبت تغییر قوس ها بر اساس زاویه مرکزی کورنیس به صورت کمی محاسبه شد. نتایج حاصله نشان داد که در رودخانه تروال در بازه زمانی 16 ساله (2002-2018) جابجایی مجرا کم بود و این جابجایی در بازه زمانی 16 ساله از نظر آماری معنی دار نبود. از مهم ترین علل این تغییر اندک رودخانه تروال در بازه زمانی مورد بررسی، می توان به کوتاه بودن بازه زمانی مورد بررسی، نفوذپذیری بالای خاک، خصوصیات مواد تشکیل دهنده کرانه رودخانه و میزان نوسانات کم دبی رودخانه اشاره نمود.
-
ارزیابی عملکرد شبکه های ارتباطی دورن شهر نسبت به مخاطره زلزله (مطالعه موردی: شهرسنندج)
1398بلایای طبیعی همواره به عنوان پدیده ای طبیعی در طول حیات کره زمین وجود داشته و خواهد داشت و در اغلب موارد تاثیرات مخربی بر سکونتگاه های انسانی وشهرها باقی می گذارند. زلزله به عنوان یکی ازمهمترین ناملایمات طبیعی زمین، همواره درمدت زمان کوتاهی خسارات غیرقابل جبرانی را به پیکره ی سکونتگاههای بشری وارد ساخته است. امروزه با وجود پیشرفتهای تکنولوژیکی و افزایش دانش وتوانایی های انسان در کنترل بلایای طبیعی، شهرها هنوز هم با خطر زلزله مواجه هستند و از این منظر آسیب پذیرند. اگرچه جلوگیری ازپدیده زلزله امری غیرممکن است، اما با اندیشیدن تدابیری می توان آسیب های ناشی از آن را به حداقل ممکن رسانید. یکی از راهکارهای مدیریت بحران برای مواجهه با آسیب های ناشی از بلایای طبیعی در سکونتگاههای شهری توجه به شریانهای حیاتی می باشد دراین میان نقش شبکه معابر به عنوان قدیمی ترین شریان حیاتی غیر قابل اغماض است. ﺷﺒﻜه های ارﺗﺒﺎﻃﻲ شهر، ﻧﻘﺶ ﺣﺴﺎﺳﻲ درآسیب پذیری شهر در برابر زلزله دارد و در ﺻﻮرﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﻌـﺪ از وﻗـﻮع زﻟﺰﻟـﻪ آﺳـﻴﺐ ﻧﺒﻴﻨـﺪ و ﻛﺎرآﻳﻲ ﺧﻮد را ﺣﻔﻆ ﻛﻨﺪ، از ﺗﻠﻔﺎت زﻟﺰﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﻴﺰان زﻳﺎدی ﻛﺎﺳﺘﻪ ﺧﻮاﻫﺪشد. زﻳﺮا اﻣﻜﺎنﮔﺮﻳﺰ از موقعیت های ﺧﻄﺮﻧﺎک و دﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ اﻣﻦ را فراهم کرده و ﻋﺒﻮر و مرور وسایل نقلیه امدادی به راحتی صورت خواهد گرفت. ایران در مرکز کمربند کوهزایی آلپ-هیمالیا واقع شده و یک منطقه زلزله خیز است. وقوع زلزله های مخرب و فاجعه آمیز چند دهه اخیر نشان داده است که هیچ نقطه ای از کشور از خطر زلزله در امان نیست. اﮔﺮﭼﻪ ﺷﻬﺮﺳﻨﻨﺪج در زون ﺳﺎﺧﺘﺎری، ﻧﺴﺒﺘﺎ آرام ﺳﻨﻨﺪج - ﺳﻴﺮﺟﺎن واﻗﻊ ﺷﺪه اﺳﺖ و کانون زمین لرزه های شدید نبوده است اﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ پهنای کم زون سنندج – سیرجان و ﻋﺒﻮر دو ﮔﺴﻞ ﻣﻌﺮوف زاﮔﺮس ﺟﻮان و ﮔﺴﻞ مریوان _ سیرجان، در ﻣﻌﺮض زﻟﺰﻟﻪﻫﺎی اﻃﺮاف قرار دارد. مدیران بحران یکی از دلایل گسترده شدن ابعاد زلزله را عدم امدادرسانی به موقع ناشی از آسیب دیدگی معابر و شبکه های ارتباطی شهری بیان کرده اند بنابر این ارزیابی آسیب پذیری شبکه معابر شهری در هنگام وقوع مخاطره زلزله و برنامه ریزی برای کاهش این آسیب ها امری ضروری می نماید. لذا در این پژوهش برای ارزیابی آسیب پذیری شبکه های ارتباطی شهر سنندج در هنگام وقوع زلزله، از سه مدل تحلیل شبکه، WLC و طبقه بندی حداکثر احتمال استفاده شد و معیارهای مساحت مساکن، مصالح ابنیه، نوع مالکیت، نوع ساختمان، تراکم، فاصله با مراکز حساس و خدماتی انتخاب شدند. هر کدام از این معیارها دارای زیر معیارهایی هستند که با استفاده از مدل AHP وزن دهی شدند و در نهایت با مدلهای WLC و طبقه بندی حداکثر احتمال همپوشانی شدند و نقشه خروجی آسیب پذیری در هر کدام از مدل ها به دست آمد. لازم به ذکر است که مدل تحلیل شبکه نقشه خروجی ندارد و از طریق تحلیل لایه های استاندارد شده مناطق آسیب پذیر و عوامل آسیب پذیری در هر منطقه مشخص می گردند. نتایج به دست آمده در هر سه مدل حاکی از این است که مناطق یک و دو بیشترین آسیب پذیری معابر را در هنگام زلزله با درجات بسیار نامناسب و نامناسب دارند و منطقه سه کمترین آسیب معابر را با درجه نامناسب دارد. عواملی همچون تراکم بالای جمعیت، خانوار و طبقات، مساحت پایین و ریز دانه بودن ساختمان ها، کیفیت و دوام پایین مصالح به کار رفته در ساختمان ها و بالا بودن تراکم ساختمان های رهنی و استیجاری در آسیب پذیری بالای این مناطق نقش عمده ای دارند و نیز میزان آسیب پذیری با درجه بالا در بافت های غیر رسمی و ناکارآمد نسبت به بافت های فرسوده و جدید بیشتر است. لازم به ذکر است که اختلاف اندکی که در نتایج مدل های WLC و طبقه بندی حداکثر احتمال وجود دارد ناشی از ریسک گریز بودن مدل WLC و ریسک پذیر بودن مدل طبقه بندی حداکثر احتمال است.
-
مطالعه کیفی تجربه افراد در مواجه با مخاطره زلزله در شهر سنندج
1398پژوهش حاضر با هدف مطالعه کیفی تجربه افراد در مواجه با مخاطره زلزله در شهر سنندج انجام گرفت. روش انجام پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی، از لحاظ زمان مقطعی، از لحاظ روش کیفی و از لحاظ اجرا جزء تحقیقات توصیفی از نوع پیمایشی می باشد که داده ها به رو مصاحبه گردآوری شدند. جامعه آماری این پژوهش را مهندسان نظام مهندسی و بنیاد مسکن که در سطح شهر سنندج مشغول به فعالیت هستند تشکیل دادند که از این تعداد 15 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. نتایج کدگذاری ها در ارتباط با پاسخ های مطرح شده نشان داد که 118 کدباز در زمینه موردنظر وجود دارد. این کدها مفاهیم اولیه ای هستند که به طور دقیق از منابع مصاحبه استنتاج شده اند. لازم به ذکر است برخی از کدها از مجموع کدهای اولیه استخراج شده تا حدود زیادی به حیث ظاهری و مفهومی شبیه به هم می باشند. به دلیل اینکه سوالات مصاحبه پراکنده بود در این مواقع برخی تجربیات افراد از زلزله ممکن است در چندین حالت رخ داده باشد. به این خاطر ممکن است تعداد اندکی از کدها مشابه باشند و این نشان از عدم توجه به آن ها نیست. در آخر نتایج نشان دهنده مقوله های آسیب های روحی، جسمی، پیامدهای کالبدی، پیامدهای اجتماعی، معنای تجربه زلزله و راه-های کاهش تلفات بودند
-
مکان یابی استقرار مراکز امداد و نجات در زلزله احتمالی نهاوند توسط مدل های چند متغیره
1397استقرار فلات ایران بر روی پهنه پر حادثه کره زمین، از جمله کمربند زلزله خیز آلپ – هیمالیا شرایطی را به وجود آورده که وقوع انواع بحران های طبیعی و انسانی اجتناب ناپذیر است. لذا با ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻣﻮﺭﻓﻮﻟﻮﮊﻳﻚ شهرستان نهاوند ﻭ ﻗﺮﺍﺭﮔﻴﺮﻱ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﻁ ﺯﻟﺰﻟﻪ خیز (گسل اصلی زاگرس) ایران ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺭﻭﻳﺎﺭﻭﻳﻲ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﺍﻳﻦ شهرستان ﺑﺎ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺷﺪﻩ، ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺗﻼشﻫﺎﻳﻲ ﺟﻬـﺖ ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﻋﻤﻠﻲ ﺑﻪ ﺭﻭﺵﻫﺎ ﻭ ﺭﺍﻩکارهایی ﻣﻨﺴﺠﻢ ﺟﻬﺖ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻱ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﻭ ﺑﻪ ﺣـﺪﺍﻗﻞ ﺭﺳـﺎﻧﺪﻥ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺁﻣﻴﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﺭﺧﺪﺍﺩﻱ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﻴﺮد. اولین نکته اساسی در مدیریت بحران و در مرحله مقابله که مستلزم مطالعه دقیق است، انتخاب بهینه مراکز امداد و نجات جهت دسترسی و پوشش حداکثری مناطق آسیب دیده در کمترین زمان به دلیل اهمیت نجات جان افرادی که در معرض خطر قرار گرفته اند در مرحله پیشگیری مسئله مهمی تلقی می گردد. لذا پژوهش پیش رو بر آن است مکان یابی استقرار مراکز امداد و نجات را در زلزله احتمالی نهاوند پیش بینی کند که در صورت وقوع حادثه استقرار این مراکز در کمترین زمان میسر گردد. بدین منظور مکان یابی و پهنه بندی این مراکز با توجه به دو خوشه طبیعی و انسانی در غالب 12 معیار همچون راه ارتباطی، تمرکز جمعیتی، تراکم روستایی، فاصله از گسل و غیره با بهره جستن از سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS، عملگر Fuzzy و امکانات تحلیل سلسله مراتبی AHP به صورت تلفیقی و استفاده از نرم افزار Idrisi انجام شده است. نتیجه اینکه پس از تبدیل نقشه های برداری به رستر، لایه ها وزن دهی و بر اساس سازگاری و ناسازگاری آستانه فازی لایه ها مشخص شد. نقشه فازی هر لایه توسط نرم افزارIdrisi استخراج شد سپس اوزان نرمال شدهAHP هر لایه در نقشه خودش ضرب شده که بعد از همپوشانی لایه های فازی در محیط Arc GIS توسط عملگر Fuzzy sum مکان های مستعد استقرار مراکز امداد و نجات پهنه بندی گردید در نهایت ارتباط لایه ها با خروجی عملگر SUM توسط ماتریس همبستگی مورد آزمون قرار گرفت. نزدیکی به مراکز پرجمعیت و راه ارتباطی اهمیت بیشتری برای مکان یابی این مراکز دارند. نتیجه اینکه این تحقیق نشان داد که مکان های مناسب برای این مراکز در سرتاسر دشت پراکند است که این ویژگی پتانسیل خوبی برای مدیریت بحران در این شهرستان محسوب می شود.
-
شناسایی گسل های مخاطره آمیز با استفاده از آنومالی شبکه زهکشی و آزیموت دره مطالعه ی موردی: حوضه ی آبریز رودخانه-ی تروال در استان کردستان
1396بررسی کمی شبکه زهکشی می تواند در تعیین و تشخیص تکتونیک فعال ارزشمند باشد. شبکه آبراهه در ارتباط با لیتولوژی، گسل، توپوگرافی و اقلیم شکل می گیرد. زاویه اتصال آبراهه از جمله پارامترهای مربوط به شبکه زهکشی محسوب می شود که به حرکات تکتونیکی واکنش نشان می-دهد و ارزیابی کمی آن می تواند در شناسایی تکتونیک فعال سودمند باشد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر لیتولوژی و ساختمان زمین شناسی بر مورفومتری شبکه آبراهه ای انجام گردید. هدف بررسی کمی و تعیین الگوی کمی این شبکه در زیرحوضه های کوچک و تعیین نقش لیتولوژی و ساختمان زمین ساخت در ایجاد و توسعه آنهاست. جهت بررسی کمی زاویه اتصال آبراهه و ارتباط آن با تکتونیک، حوضه آبریز تروال در استان کردستان انتخاب شد(با استفاده از نقشه توپوگرافی، آبراهه ها در محیط GIS طبقه بندی و جهت استخراج اطلاعات زمین شناسی منطقه از نقشه زمین-شناسی 100000/1 منطقه استخراج گردید). بانک اطلاعات توصیفی برای هر کدام از زیر حوضه ها شامل(مساحت، محیط، تعداد آبراهه، طول آبراهه، تراکم زهکشی، طول آبراهه رتبه یک، تراکم زهکشی رتبه یک، زاویه داخلی، خارجی و عمومی، طول گسل و تراکم گسل)، در محیط GIS محاسبه شد. از روش آماری برای تعیین میزان تشابه زیرحوضه ها در بحث زاویه اتصال آبراهه استفاده گردید. برای محاسبه این روابط از نرم افزار SPSS، استفاده شده است. ابتدا مشخص کردیم که شاخص های مساحت، محیط، تعداد آبراهه، فراوانی زهکشی، طول آبراهه، تراکم زهکشی، طول آبراهه رتبه یک، تراکم زهکشی رتبه یک، طول گسل، تراکم گسل، طبقه بندی بر اساس تراکم گسل، زاویه داخلی، زاویه خارجی، قدر مطلق زاویه داخلی از خارجی و زاویه عمومی، تقسیم بندی بر اساس طول آبراهه و لیتولوژی در تجزیه واریانس اختلاف معنی داری نشان می دهند سپس از این شاخص ها در تحلیل خوشه ای و تحلیل عاملی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی نشان می دهد که متغیرهای تعداد آبراهه، طول آبراهه و طول آبراهه رتبه یک به عنوان عامل اول، طول گسل و تراکم گسل به عنوان عامل دوم مساحت، محیط، فراوانی زهکشی و تراکم زهکشی رتبه یک به عنوان عامل سوم و زاوایای اتصال آبراهه ها(داخلی، خارجی، قدر مطلق و عمومی)، در تبیین تکتونیک در منطقه تاثیرگذار است. بر اساس تحلیل خوشه ای وقتی دو حوضه به هم نزدیک باشند وابستگی خوشه ای ایجاد می نماید. بررسی این تحقیق نشان می دهد که
-
تحلیل و پهنه بندی میزان سیل خیزی با استفاده از شاخص های هیدروژئومورفولوژی (مطالعه موردی حوضه های آبریز استان کردستان)
1395سیل یکی از مهم ترین مخاطرات تهدید کننده جامعه بشری محسوب میشود. در ده های اخیر با افزایش جمعیت و تغییر اقلیم اثرات این مخاطره بیشتر شده است. مطالعه ویژگی های حوضه ها که میزان سیل خیزی با آن در ارتباط است می تواند به مدیریت صحیح این مخاطره کمک نماید. استان کردستان با اقلیم نیمه خشک و تغییر پذیری زیاد بارش از پتانسیل بالایی برای این مخاطره برخوردار است. در این مقاله پتانسیل سیل خیزی حوضه های استان کردستان شامل حوضه های قرار گرفته در داخل استان و مشترک با استان های مجاور با استفاده از شاخص های مورفومتری و هیدروگرافی محاسبه گردید. با این هدف و بر اساس عوامل توپوگرافی و هیدرولوژی سطحی 18 حوضه شناسایی و مورد ارزیابی قرار گرفتند. در ادامه پژوهش آبراهه ها بر اساس روش استرالر طبقه بندی و سپس 12 پارامتر شاخص در ارتباط با سیل خیزی شامل طول حوضه، تراکم زهکشی، نسبت انشعاب، فراوانی آبراهه ها، طول جریان سطحی، ضریب فرم حوضه، شکل حوضه، ضریب کشیدگی، ضریب گردی، ضریب فشردگی، نسبت بافت و مساحت برای تمام حوضه ها محاسبه گردید. از نرم افزارهای GIS و Excel به منظور تسهیل محاسبات و استخراج داده ها و SPSS برای طبقه بندی و نیز استاندارد کردن داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که حوضه های آبخیز مورد مطالعه بر اساس پارامترهای مورد مطالعه در دو خوشه قرار می گیرند. به ترتیب خوشه 1 دارای 11 حوضه شامل حوضه های بیجار، گل تپه، تپه اسماعیل، بوکان، رزاب، سقز، انگوران، قروه، سنندج، تکاب و شاهین دژ و خوشه 2 دارای 7 حوضه شامل حوضه های پاوه، سردشت، بانه، روانسر، کامیاران، مریوان و قزلچه می باشد. همچنین نتایج مقایسه ای بیانگر قرارگیری حوضه های خوشه 1 در شرق و حوضه های خوشه 2 در غرب محدوده مورد مطالعه است. مجموع برآوردها و تحلیل های آماری نشان دهنده پتانسیل سیل خیزی بیشتر حوضه های شرقی با وجود بارندگی بیشتر حوضه های غربی است که دلیل بارز آن ناشی از شرایط توپوگرافی، پوشش گیاهی و لیتولوژیکی خاص حوضه های شرقی است.
-
بررسی و تحلیل تعادل ژئومورفولوژیکی رودخانه ی تروال در استان کردستان
1394رودخانه ی تروال در شرق استان کردستان بین "47 '55 ˚34 تا "48 '55 ˚35 عرض شمالی و "28 '6 ˚47 تا "42 '10 ˚48 طول شرقی واقع شده است. مساحت حوضه ی تروال در بالادست ایستگاه هیدرومتری سلامت آباد 6538 کیلومترمربع می باشد. هدف اصلی از این مطالعه، بررسی و تحلیل تعادل ژئومورفولوژیکی رود و شناسایی مناطق متعادل و نامتعادل رودخانه ی تروال بوده است. ظرفیت تعادل و شرایط ژئومورفیک رودخانه ی تروال بر پایه چهارچوب استیل رود با استفاده از سه پارامتر ویژگی مجرا(اندازه، شکل، مورفولوژی کرانه و پوشش گیاهی بستر)، پلانفرم مجرا(سینوزیته، پایداری جانبی، واحدهای ژئومورفیک و پوشش گیاهی) و ویژگی بستر(اندازه و جورشدگی ذرات رسوبی، پایداری بستر، تنوع هیدرولیک و رژیم رسوب) برای هر یک از استیل های رودخانه ی تروال مشخص گردید. در مرحله ی بعد مناطق پایدار و ناپایدار رودخانه ی تروال براساس سیستم طبقه بندی رزگن با استفاده از 15 پارامتر(پوشش گیاهی کناره ها، ظرفیت کانال، بریدگی مقطع، رسوبگذاری، فرسایش و رسوب و ...) تعیین شد. در این راستا علاوه بر بازدید میدانی گسترده، نقشه های توپوگرافی، عکس های هوایی و نرم افزار گوگل ارث مورد استفاده قرار گرفت تا مقاطع عرضی و وضعیت پوشش گیاهی، ترانشه ها و تراس ها در منطقه ی مورد مطالعه تعیین گردد. طی بازدیدهای میدانی، مقاطع عرضی توسط متر لیزری D5 لایکا برداشت و موقعیت مقاطع و ترانشه ها به وسیله ی دستگاه GPS ثبت شد و از آنها عکس تهیه گردید. سپس داده ها به محیط نرم افزاری Arc GIS وارد شد. براساس چهارچوب استیل رود، استیل های سینوزیته ی کم با مواد ریزدانه، آدا با بستر رسی و مئاندری با بستر ماسه ای دارای ظرفیت تعادل محلی هستند. این استیل ها دارای تنظیم عمودی و جانبی محدود و از رسوبات با جورشدگی خوبی برخوردارند در حالی که استیل های سینوزیته ی کم با بستر گراولی، چندمجرایی با نوار ماسه ای در چم ازون دره، سینوزیته ی کم با بستر ماسه ای در چم تروال و مئاندری با مواد ریزدانه در چم سنگ سیاه به دلیل تنظیم عمودی و جانبی و رسوبات در اندازه های مختلف دارای ظرفیت تعادل بالایی می باشند. بررسی پایداری براساس سیستم طبقه بندی رزگن در تمام مقاطع مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بطوریکه، در هر استیل یک تا سه مقطع و بطور کلی 34 مقطع برداشت شد. با توجه به اینکه تنظیم نهایی نیمرخ طولی بستر از پایین دست
-
ارزیابی و پهنه بندی فعالیت های تکتونیکی استان کردستان با استفاده از شاخص های ژئومورفیک
1394این پژوهش با توجه به اهمیت و جایگاه مطالعات تکتونیک- ژئومورفولوژی، به ارزیابی و طبقه بندی تکتونیک فعال حوضه های آبخیز استان کردستان با نگرش کمی- مقایسه ای بر مبنای پارامترهای شاخص شبکه زهکشی می پردازد. استان کردستان در غرب ایران یکی از کانون های عبور گسل های بزرگ و فعال از جمله گسل زاگرس می باشد. در این پژوهش برای نیل به هدف که ارزیابی نسبی فعالیت های تکتونیکی با دید مقایسه ای است، حوضه های آبخیز در سطح محدوده مطالعاتی بر اساس نقشه های توپوگرافی 50000/1 و مدل ارتفاعی رقومی 30×30 متری شناسایی گردیدند. سپس در محیط GIS اقدام به تهیه لایه های اطلاعاتی مورد نیاز و مورفومتری حوضه ها از جمله مساحت، محیط، طول شبکه زهکش و مولفه های ارتفاعی حوضه برای ارزیابی شاخص های بکار رفته در تحقیق گردید. شبکه های آبراهه ای رقومی و بر اساس روش استرالر درجه بندی شد. همچنین نیمرخ طولی تا رتبه 4 برای شاخه های اصلی حوضه ها ترسیم شد. سپس اقدام به انتخاب و بررسی مهم ترین شاخص های شبکه زهکشی که متاثر از تکتونیک بوده و به تبع آن در ارزیابی نسبی فعالیت های تکتونیکی در سطح حوضه های آبخیز کارا هستند، شده است. شاخص های نسبت انشعاب مستقیم، گرادیان رودخانه، شاخص استاندارد، آنومالی سلسله مراتبی و تراکم زهکشی برای تمامی حوضه های مطالعاتی محاسبه شدند. روابط کمی برآورد این شاخص ها برای رسیدن به هدف نهایی تحقیق که طبقه بندی حوضه های آبخیز مورد مطالعه در برابر تکتونیک فعال می باشد، بکار رفت. داده های حاصل از محاسبه شاخص ها استاندارد شدند و با استفاده از تحلیل خوشه ای نمودار دندروگرام برای حوضه ها ترسیم و با توجه به آن طبقه بندی و تحلیل به صورت مقایسه ای صورت گرفت. این شاخص ها به دلیل سادگی و کم هزینه بودن و امکان مقایسه نسبی بکار رفته است یافته های تحقیق نشان داد که حوضه های مورد مطالعه از لحاظ تکتونیک فعال در دو خوشه متفاوت قرار می گیرند. خوشه اول حوضه های انگوران، تکاب، تپه اسماعیل، شاهین دژ، سردشت و بانه را در برمی گیرد و خوشه دو نیز شامل حوضه های دیواندره، گل تپه، قروه، سقز، کامیاران، رزآب، بوکان، روانسر، مریوان، قزلچه، پاوه و سنندج است. موقعیت مکانی خوشه اول غالباً شامل حوضه های واقع در نواحی پیرامونی محدوده مطالعاتی و حوضه های واقع در خوشه دوم منطبق بر مناطق مرکزی محدوده مورد مطالعه هستند. یافته نهایی
-
تاثیر ویژگی های ژئومورفولوژیکی بستر رود بر روی کیفیت آب مطالعه ی موردی: حوضه ی رودخانه ی تروال در استان کردستان
1394حوضه ی آبریز رودخانه ی تروال با مساحت 20/6560 کیلومتر مربع در شرق استان کردستان واقع شده است. این رودخانه از کوهستان های خسروکش سرچشمه گرفته و پس از عبور از دشت-های قروه و دهگلان به رودخانه ی قزل اوزن در استان زنجان می پیوندد. اهمیت این رودخانه به عنوان منبع شرب، کشاورزی و صنعت مناطق موجود در حوضه، لزوم تحقیق در این زمینه را ایجاب می نماید. در این پژوهش هدف اصلی شناخت ویژگی های طبیعی بستر رودخانه از دیدگاه ژئومورفولوژی رودخانه ای و بررسی تاثیر آن بر روی کیفیت و توان خودپالایی رودخانه است. برای رسیدن به این هدف، ابتدا استیل بندی رود با استفاده از چهار پارامتر واحدهای ژئومورفیک، بافت مواد بستر، پلانفرم مجرا و موقعیت دره ای رود انجام شد. برای این کار از نقشه های توپوگرافی جهت شناخت بهتر موقعیت حوضه استفاده شد و از عکس های هوایی برای تعیین پلانفرم مجرا و تحدید مرزهای هر پلانفرم استفاده شد. جهت تعیین سه پارامتر دیگر بافت مواد بستر، موقعیت دره ای رود و واحدهای ژئومورفیک موجود در رودخانه، از بستر رود در شاخه ی اصلی و پنج شاخه ی فرعی آن بازدید میدانی صورت گرفت. داده های به دست آمده در بازدید های میدانی به وسیله ی دستگاه GPS ثبت شد. داده های جمع آوری شده در محیط نرم افزار ARC MAP وارد شد و هر استیل با توجه به چهار ویژگی تعریف شده، تعیین شد. تعداد استیل های تعیین شده شامل 7 استیل سینوزیته ی کم با بستر گراولی، سینوزیته ی کم با مواد ریزدانه، آدا با بستر رسی، مئاندری با بستر ماسه ای، مئاندری با بستر رسی، سینوزیته ی کم با بستر ماسه ای و چندمجرایی با نوار ماسه ای بود. با توجه به تکرار چند استیل، رود به 16 قسمت متفاوت براساس استیل های شناسایی شده تقسیم شد. سپس در راستای هدف دوم این پژوهش، عملیات نمونه برداری از هر استیل جهت بررسی تاثیر ویژگی های هر استیل در ارتباط با کیفیت آب، بر روی رود آغاز شد. برای نمونه برداری از برنامه ی پایش اثر استفاده شد. از هر استیل در ورودی و خروجی آن براساس استانداردهای نمونه برداری، نمونه برداشت شد. تعداد 20 نمونه از بستر رودخانه گرفته شد. پس از نمونه گیری، آنالیز پارامترهای کیفی در آزمایشگاه انجام شد. پارامترهای کیفی اندازه گیری شده شامل دما، pH، EC، TDS، TSS، Na، Ca، Mg، K، Cl، F، NO2، NO3، SO4، PO4، DO، BOD و COD بود. شاخص کیفیت آب IRWQIsc برای تعیین
-
تحلیل و پهنه بندی گذرگاه های بهمن خیز استان کردستان
1394استان کردستان با داشتن ارتفاعات متعدد و بارندگی های نسبتاً خوب، از نقاط سردسیر کشور بشمار می رود. از آنجائی که بیشتر بارش فصلی استان در زمستان اتفاق می افتد، اغلب دامنه ها و گردنه های آن از برف سپیدپوش می گردد. یکی از مخاطراتی که همواره دغدغه مردم نواحی کوهستانی و ازجمله استان کردستان بوده و هست، پدیده بهمن برفی است. بهمن هرساله در سرتاسر جهان بخصوص مناطق آلپی خسارات جانی و مالی فراوانی را تحمیل می کند. شواهد محلی نشان می دهد که در استان کردستان به غیراز فرسایش خاک و تخریب زیرساخت ها، جاده ها و منابع طبیعی، تلفات جانی و مالی هم داشته است. به همین دلیل هدف از انجام این پژوهش پهنه بندی مناطق خطر بهمن برفی در استان کردستان است. ابتدا نیاز بود تا گذرگاه های بهمن خیزی که قبلاً توسط اداره راه و شهرسازی به عنوان مخاطره اعلام شده بودند، بازدید میدانی گردند. معیارهای ثابت و مهمی که نقش موثری در وقوع بهمن برفی دارند، شامل معیارهای شیب، جهت شیب، ارتفاع، تحدب و تقعر، فاصله از جاده و کاربری اراضی انتخاب گردید. با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی نقشه های رستری کلاس های کم خطر، خطرمتوسط، خطرناک و بسیارخطرناک برای هرکدام از معیارها تهیه و پهنه بندی شد. طول دامنه های بهمن گیر مربوط به بازدید میدانی با استفاده از شبکه رودخانه ها(خط القعرها) و حوضه های آبریز(خط الراس ها) استخراج گردید. همچنین با توجه به نقش بارز عوامل آب وهوایی، پدیده برف، دما، سمت و سرعت باد و بارش به صورت جدول و نمودار برای شهرهای استان تحلیل گردید. فرایند تحلیل سلسله مراتبی و فرایند تحلیل شبکه ای بر روی معیارهای ثابت زمینی انجام گرفت. برای هرکدام از معیارها وزن مربوط به آن ها محاسبه شد. با ترکیب معیارها بر اساس وزن آن ها، نقشه سلسله مراتبی و شبکه ای با توجه به مناطق خطر پهنه بندی شد. به منظور صحت سنجی، تصاویر ماهواره ای دامنه های بهمن گیر مربوط به بازدید میدانی استخراج گردید، دامنه های بهمن خیز شاهد بر روی تصاویر ماهواره و نقشه های حاصل از فرایند تحلیل سلسله مراتبی و فرایند تحلیل شبکه ای قرار گرفت. نقشه ها همپوشانی خوبی را با دامنه های بازدید شده داشتند و با صحت بالایی نقاط بازدید شده در داخل مناطق بسیار پرخطر و پرخطر قرار گرفتند. بر اساس نقشه های حاصل از فرایند سلسله مراتبی 13 دامنه از تعداد کل 30 دامنه بازدید
-
هیدرودینامیک رودخانه قشلاق با هدف تعیین حریم توسعه کاربری ها در محدوده شهر سنندج
1394رودخانه ها سیستمی پویا بوده و همواره برای رسیدن به تعادل بستر در مسیر خود برداشت، حمل و رسوب گذاری می-کنند. به همین دلیل مشخصه های مورفولوژیکی آن ها به طور پیوسته در طول زمان تغییر می کند. با توجه به اینکه رودخانه قشلاق همواره تحت تاثیر متقابل اثرات انسان و محیط بوده است پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات مورفولوژی آن، شامل الگوی رود، روند تغییرات و جابجایی مسیر جریان آب، شناخت نظری فرایندهای رودخانه با در نظر گرفتن متغیرهای محیط طبیعی و همچنین تشخیص و پیش بینی مسیرهای بحرانی از نظر فرسایش کناری رودخانه انجام شده است. محدوده ی مورد مطالعه یک بازه 55 کیلومتری است که از دیوار سد وحدت (قشلاق) در 12 کیلومتری شمال شرق شهر سنندج شروع شده و تا سد در دست احداث ژاوه ادامه می یابد. رودخانه قشلاق به ویژه در بازه مورد مطالعه در زمین های تراکمی و کم شیب جریان دارد و عکس العمل رودخانه برای رسیدن به تعادل، منجر به وارد شدن خسارت هایی جدی به سازه های انسانی و زمین های زراعی اطراف می شود. تکنیک اصلی کار مقایسه زمانی و مکانی تغییرات بستر رودخانه است. جهت انجام پژوهش حاضر از ابزارهایی مانند نقشه های توپوگرافی 1:25000، نقشه زمین شناسی 1:100000، تصاویر ماهواره ای لندست مربوط به تابستان سال 1364 و 1393 و همچنین اسناد و گزارش ها و کتاب های موجود در کتابخانه ها استفاده شده است. کنترل تغییرات از طریق کار میدانی صورت گرفته و در نرم افزار Arc GIS نقشه ها و تصاویر رقومی شده، زمین مرجع گردیده و پارامترهای هندسی مانند طول رودخانه، طول موج، ضریب خمیدگی، زاویه مرکزی و غیره با روش برازش دایره های مماس بر قوس رودخانه در محیط نرم افزاری Auto Cad انجام شده است. در نهایت تحلیل های کمی با استفاده از روابط ریاضی به دست آمده است و بستر رودخانه در فاصله 1500 متری از هر دو ساحل راست و چپ برای کاربری های مختلف با استفاده از مدل فازی پهنه بندی شده است. نتایج حاصل موید آن است که از ابتدای محدوده مورد بررسی تا حوالی روستای سواریان تغییرات به دلیل جنس سست سازندها و تاثیرات بسیار زیاد عوامل انسانی، بسیار بالاست به گونه ای که می تواند توسعه بدون برنامه شهری را با اختلال مواجه کند. اما در ادامه مسیر، در بازه زمانی مورد مطالعه تغییرات کم تری مشاهده می شود.
-
پهنه بندی مخاطره ژئومورفیک زلزله شهر سنندج و تحلیل تاثیر بخش خصوصی در بروز آسیب-پذیری بناهای شهری
1393ایران در مرکز کمربند کوهزایی آلپ-هیمالیا واقع شده و یک منطقه زلزله خیز است. وقوع زلزله-های مخرب و فاجعه آمیز چند دهه اخیر نشان داده است که هیچ نقطه ای از کشور از خطر زلزله در امان نیست. هدف این پژوهش پهنه بندی میزان آسیب پذیری طبیعی، کالبدی و اجتماعی ناشی از زلزله در شهر سنندج براساس متغیرهای تاثیرگذار است. در این پژوهش معیارهای مورد استفاده جهت پهنه بندی آسیب پذیری طبیعی شامل فاصله از گسل، مقاومت لیتولوژی، شیب و سطح ایستابی و معیارهای کالبدی شامل کیفیت ساختمان ها، کاربری اراضی، فاصله از فرودگاه، تراکم بافت ساختمانی، فاصله از آتش نشانی، فاصله از مراکزدرمانی و معیارهای اجتماعی شامل دو بخش می باشد و داده های مربوط به آن از طریق پرسشنامه حاصل شده است الف) متغیرهای خصیصه ی ب) متغیرهای توصیفی. حجم نمونه ها با استفاده از روش کوکران محاسبه و نمونه گیری با روش طبقه بندی متناسب انجام شد. متغیرها در سیستم اطلاعات جغرافیایی به لایه های اطلاعاتی تبدیل شدند، سپس با استفاده از دو مدل تحلیل سلسه مراتبی و تاپسیس همپوشانی انجام گرفت. در نهایت سه لایه در سه زمینه آسیب پذیری طبیعی، کالبدی و اجتماعی با دو روش مذکور همپوشانی و دو نقشه نهایی ارائه شد که بیان کننده میزان آسیب پذیری منطقه با دیدی جامع و همه جانبه است. میزان آسیب پذیری در پنج طبقه آسیب پذیری بسیار کم تا بسیار زیاد طبقه بندی شده است. در قسمت دیگر پژوهش به بررسی میزان همخوانی عملکرد بخش خصوصی با استانداردهای ساخت وساز مقاوم در برابر خطر زلزله با استفاده از سوالاتی در این زمینه و با روش مصاحبه پرداخته شد و تحلیل یافته ها با استفاده از نظریه زمینه صورت گرفت. نتایج نشان داد که در پهنه بندی آسیب-پذیری طبیعی، بیشترین آسیب پذیری در شمال غربی و جنوب غربی و بر اساس پهنه بندی کالبدی و اجتماعی بیشترین آسیب پذیری در حواشی و مناطق فقیر نشین منطقه است. با مقایسه نتایج دو مدل، مشخص گردید که میزان آسیب پذیری را تقریبا به یک صورت نشان می دهند، با این تفاوت که بر اساس مدل تحلیل سلسله مراتبی، مناطق دارای آسیب پذیری بسیارزیاد، وسعت و پراکندگی کمتری نسبت به مدل تاپسیس دارد، همچنین مطابق با مدل سلسله مراتبی نواحی با آسیب پذیری بسیار کم بیشترین وسعت و بر اساس مدل تاپسیس نواحی با آسیب پذیری متوسط بیشترین وسعت را دارا است. مطابق با هر دو مدل مذکور م